آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

چیستان

قدیم قدیما پسرکم بزرگترا بچه هارو با چیستان وضرب المثل وقصه سرگرم می کردن. اون زمانا مثل الان که این همه بازیهای کامپیوتری و سی دی وامکانات نبود. یادمه عزیز مامان از بازیهای دوست داشتنی من و خاله جونا : هفت سنگ لی لی   خاله بازی   کارت بازی منچ ومارپله    بعدها جدیدترین بازیمون آتاری بود. حالا مامان می خواد واست چیستان بگه تا هوش تورو بسنجه: آماده ای گل مامان. پس بخون: * آن چه عددی است كه اگر وارونه اش كنيم، بيشتر مي شود؟   * آن چيست كه روز را روشن مي كند و كار را تمام؟   * نام جانوري است كه اگر حرف اول آن را بر داريم، در بدن ا...
19 بهمن 1389

صبح برفیت بخیر پسرم

امروز صبح ساعت ۶و نیم بود که دیدم توی جات داری وول وول می کنی. حدس زدم که گرسنه ای .آخه دیروز هیچی نخوردی گل مامان واست شیر داغ کردم .مدتیه چون غذات کمتر شده و شیر خودمم انگاری کفایت نمی کنه.بهت شیر پاستوریزه میدم. به دکتر جونت گفتم نیازی به شیر خشک نداره گوگولی پسر.گفت نه. اما من بهت شیر پاستوریزه می دم. می گن زیر ۱سال خوب نیست.کم خونی میاره. اما تو الانه ۱۱ ماهته گلم.آنا جون می گن منم همین شیر رو خوردم. خلاصه مامان بهت بگم اومدم توی آشپزخونه و کلی تق وتوق کردم تا بابایی بیدارشد.باید بره دنبال یه لقمه نون طفلکم. بابایی که راهی شد.توام لالاکردی. اومدم پای کامپیوتر.آخه دیگه خوابم پریده بود. یهویی حس کردم چقدر اتاق سردشده.پرده...
19 بهمن 1389

نی نی وبلاگی ها

    پسرکم یه کلوپی رو یکی ازمامان فرشته کوچولوها بهم پیشنهاد داده.به اسم نی نی وبلاگیها به دوست جونا بگو اگه دوست داشتن مامان جوناشون بیان عضو این کلوپ بشن       ...
18 بهمن 1389

تخم مرغ

اویل هشت ماهگی تخم مرغ و آبپز می کردم.زردشو می دادم می خوردی. یه مدت گذشت دیدم انگاری میلت نمی کشه. گفتم چیکار کنم.آخه تخم مرغ ویتامین آ و پروتین داره واست لازمه. اینبار با ماست مخلوط کردم. خوب می خوردی. اما یه مقاله خوندم که انگاری ماست با تخم مرغ که قاطی بشه تاثیری نداره. وااای خدای من چیکار کنم. زمانی رسید که دوست داشتی خودت غذا بخوری. لقمه های کوچیک با نون و تخم مرغ درست کردم گذاشتم جلوت. خوب می خوردی قربونت بشم. تا اینکه....... نه اینبارم خیلی طول نکشید که این روش واست تکراری شد. تا اینکه حالا به فکرم رسید تخم مرغ و همراه سوپ یا برنج بدم بخوری. بعد آماده شدن غذا تخم مرغ ابپز شده رو روی غذا رنده می کنم وخداروشکر ف...
17 بهمن 1389

ایران سرزمین آریامهر

سلام پسرکم امروز مامان می خواد واست از خوبی وخوب بودن بگه. آدمای خوب اگه 2000سالم ازعمرشون بگذره بازم همه دوسشون دارن. دلم می خواد ازیه پادشاه بزرگ ایران واست بگم که همه دنیا اونو می شناسن اما خود مردم ما خیلی راجع بهش خبر ندارن. من همیشه دوسش داشتم و دلم می خواست به احترام اون اسمتو بذارم کوروش .آره گلم ک وروش کبیر . کتابای درسی خیلی کم راجع به این آدم بزرگ حرف زدن. مهم نیست   .مهم خوب موندنه واسه ابد.مهم نیست عزیزکم چندتا آأم اونو می شناسن. یادته راجع به دکتر حسابی باهم حرف زدیم. گفتم اگه بخوای کارهای بزرگ این آدمو توی یه کتاب لیست کنی شاید کاغذ کم بیاری. خود من عزیزم متاسفانه تاقبل از اینکه س...
17 بهمن 1389

مامانی واسم قصه می گی

پسر جونم عزیزکم بیا بشین کنار مامان . قدیما منم خیلی سنم نمی رسه .زمستون مثل الان که هواسردشده همه بچه ها میومدن زیر کرسی می نشستن تا بزرگتری واسشون قصه بگه و شب دراز زمستونشون صبح بشه. حالا قصه من: توپ علي كوچولو علي كوچولو يه توپ رنگارنگ داشت. توپش را خيلي دوست داشت. هر روز عصر بهانه   مي گرفت و مي خواست بره تو كوچه بازي كنه ، ولي مادرش اجازه نمي داد و مي گفت: پسر گلم، كوچه خطرناكه ، يه وقت ماشين مياد ، موتور و دوچرخه مياد، همين جا توي خونه بازي كن تا منم خيالم راحت باشه. علي كوچولو مي گفت: اما من مي خوام برم تو كوچه بزنم زير توپم ،اينجا توي اتاق كه نمي شه . اونوقت مامانش راضي مي شد و همراه علي مي رف...
16 بهمن 1389

بدون عنوان

عزیزکم:  بهت گفته بودم همه ما آدما یه فرشته زمینی مهربون به اسم مادر داریم که همیشه مراقب ماست. فرشته مهربون منم آنا جون توست.  دوستت دارم مامان.حالا دارم می فهمم سختیهایی رو که تو دربزرگ کردنه من کشیدی مهربون بودی و صبور بدون اینکه خم به ابرو بیاری. هیچ وقت نشد که منتی واسه کارهات برسرم بگذاری اما من با کوچکترین گریه پسرکم دلم می گیره خستگی رو بهونه می کنم. مامان حالاهم که من خودم صاحب بچه شدم بازم تو نگران منی. منو بخاطر همه اذیت وآزارهایی که خواسته وناخواسته بهت رسوندم ببخش. دوستت دارم. الهی همیشه زنده باشی. این شعر استادشهریارتقدیم به تو وزحمتهای تو آهسته باز از بغل پله ها گذ...
16 بهمن 1389

تقدیم به پسرم

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی ! ؟ پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم تنهاییت برای من ... غصه هایت برای من   ... همه بغضها و اشكهایت برای من ... بخند برایم بخند آنقدر بلند تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ... صدای همیشه خوب بودنت را   دوستت دارم ...       ...
16 بهمن 1389

مامانی سفره هفت سین چیه

پسرکم چیدن سفره هفت سین از مراسم جدا ناشدنی نوروز بوده که ساعتی به تحویل سال مونده ، این سفره چینده میشه. هفت، یه عددی مقدسه که نشون دهنده هفت ایزد زرتشتیانه و به همین دلیل سین های نوروزی به نام هفت سین خونده می شند.   سفره هفت سین سفره ای هست که در اون سبزه، سماق ، سیر ، سنجد ، سیب ، سمنو ، سرکه و سکه، آینه شمعدان ، شمع ، کتب آسمان ، ماهی قرمز ، تخم مرغ رنگ کرده یا تزئین شده ، کتاب شعر، گل مانند شب بو- لاله – سنبل ، کاسه آب ، نقل و نبات و شیرینی قرار میگی ره. سبزه نشانه رویش و سبزی ،   سمنو به سب...
16 بهمن 1389