صبح برفیت بخیر پسرم
امروز صبح ساعت ۶و نیم بود که دیدم توی جات داری وول وول می کنی.
حدس زدم که گرسنه ای .آخه دیروز هیچی نخوردی گل مامان
واست شیر داغ کردم .مدتیه چون غذات کمتر شده و شیر خودمم انگاری کفایت نمی کنه.بهت شیر پاستوریزه میدم.
به دکتر جونت گفتم نیازی به شیر خشک نداره گوگولی پسر.گفت نه.
اما من بهت شیر پاستوریزه می دم. می گن زیر ۱سال خوب نیست.کم خونی میاره. اما تو الانه ۱۱ ماهته گلم.آنا جون می گن منم همین شیر رو خوردم.
خلاصه مامان بهت بگم اومدم توی آشپزخونه و کلی تق وتوق کردم تا بابایی بیدارشد.باید بره دنبال یه لقمه نون طفلکم.
بابایی که راهی شد.توام لالاکردی.
اومدم پای کامپیوتر.آخه دیگه خوابم پریده بود.
یهویی حس کردم چقدر اتاق سردشده.پرده رو کشیدم.
واااااااااااااای برف برف
پسرکم این دومین برف زمستونی امساله. دلم دیگه داشت واسه کشاورزای طفلکی می گرفت
دارم یخ می زنم. اتاق خیلی سرده. خدای جونم نی نی من تازه یکمی بهتر شده بود. کمکش کن سرما نخوره