آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

اول هفته و یه نشاط دیگه

پسر گل مامان خدارو شکر بهترشدی. امروز ازاول صبح یه انرژی دیگه داشتم.آشپزخونه رو ریختم بیرون و تمام کابینتا و یخچال وگاز وخلاصه همه جا رو شستمو تمیز کردم. قربونت بشم که با مامان همکاری کردی. تا۹خواب بودی.بیدارکه شدی کارمو تعطیل کردم و اومدیم باهم صبحانه نوش جون کنیم. یکمی باهم بازی کردیم.تومشغول اسباب بازیات شدی و منم رفتم ادامه کارام برسم. ۲۰ دقیقه ای بازی کردی .نق نقت شروع شد فهمیدم لالا داری.ساعت ۱۲ رفتیم لالا. ممنونم گل مامان که به خونه تکونی عید مامان کمک کردی. سال قبل تو ۱۰ روزه بودی که سال نورسید. منم واسه خاطر اینکه تو توی دل مامانی اذیت نشی هیچ کاری نکردم. اما امسال باید جبران کنم.   ...
16 بهمن 1389

مامان غرغروی من

عزیزکم گاهی وقتا اونقدر دلم واسه روزاییکه مینشستم یه گوشه و کتاب می خوندم .می رفتم توی فکر و بعدشم راحت دستامو می گذاشتم زیر سرم و لالا .تنگ میشه . نه مامانی ناراحت نشو مامان دوستت داره. اما این یه عادت آدماس که درهیچ شرایطی از خودشون و حالشون راضی نیستن. وقتی پامی ذارن به دنیایی که آرزوی دیروزشون بوده .دلشون می خواد برگردن به گذشته. می دونی پسرکم گاه یوقتا دلم یه لحظه می خواد واسه خودش وقت بذاره. اما نه اگه تو گل بهشت رو نداشتم چطور تنهایی صبح تاشبمو پر می کردم. زودتر بزرگ شو گلم تنهایی مامانو باحرفات پر کن. واسم شیرین زبونی کن. واای چقدر دلم واسه اون لحظه ایکه دستای همو بگیریم و بریم گردش میتپه. با مامان دوست میشی عزیزم؟ ح...
15 بهمن 1389

خونه تکونی

دیگه تقریبا یه هفته ای می شه که سرما خوردی. تب نداری اما سرفه می کنی. دیشب ساعت حدودا ۱۲ بود که توی ماشین خوابت برد. تاصبح راحت خوابیدی . خداروشکر سرفه هات کمتر شدن. دیگه مامان باید خونه تکونی شو شروع کنه. منتظرم تا خوبه خوب بشی. بذارمت خونه آنا جون تا نه تواذیت بشی نه من از کارم بمونم. اینم یه رسمه قدیمی نوروزی ایرانه. یکی از رسوماتی که خداروشکر تا الان مثل خیلی ازآداب سنتی ایران فراموش نشده
15 بهمن 1389

مامان من چاق بودم یا لاغر

  عزیز مامان وزن تولدت خوب بود800/3 . اما مامان یه اشتباهی کرد که خیلی بعد زایمان به خودش نرسید. 40 روزیکه خونه آنا جون بودیم خوب بود. اما اومدیم خونه خودمون شروع کردم به کم خوردن. وتوهم یه کمی لاغر شدی. منم دیگه تصمیم گرفتم بذارم دوباره چاق بشم اما گل من ضعیف نشه.   عزیزم اینم چکاپ ماهانه تو :   ۸۸/۱۲/۲۰                 ۳/۸۰۰  ۸۹/۰۱/۰۷                 ۴/۵۰۰ ماه دو    &...
12 بهمن 1389

پسر مامان اوفی شده

  سرماخوردگی : گل مامان با امروز۳روزه که اوف شدی. ۲شب پیش ساعت ۳صبح باصدای جیغت ازخواب پریدم. اولش فکرکردم ترسیدی . اما بغلت که کردم دیدم واااای تب داری.تنت داغ بود. فدات بشم الهی گلم. بابایی زودی گفت  لباس بپوشیم ببریمت دکتر. رفتیم بیمارستان فوق تخصصی دکترشیخ. واااااااای خدای من. وقتی رسیدیم ساعت۳ونیم صبح بود. چقدر نی نی مریض. چقدر مامان نگرون. خدایا منو ببخش که بعضی وقتا ازسرخستگی ناشکری می کنم پسرکم سلامتی بهترین نعمت خداییه. آقای دکتر معاینه ت کرد. تواز صدای جیغ یه نی نی دیگه ترسیدی وتوام گریه کردی. دکتر گفت : خداروشکر تشنج نیست فقط سرماخوردگیه.توی خونه وقتی تب داره خیلی لباس تنش نکنین. خدایاشک...
12 بهمن 1389