آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

حال وهوای سه سالگی

1392/6/5 1:30
نویسنده : مامان نسترن
944 بازدید
اشتراک گذاری
  • پسرگلم حسابی شیطون شدی. پشت سرهم حرف میزنی. اونقدرشیرین وبا ادا که دلم نمیاد بگم بسه. سرم رفت

جدیدا تکیه کلامت شده: خدا نکرده .که اصلا جای گفتنشو نمیدونی.مثلا : خدا نکرده دیشب نشستم پای کامپیوتر.

چشمت روز بد نبینه

  • تنها بعدزمانی برای نشون دادن لحظه حال وگذشته وآینده ات : دیشبه.تموم اتفاقات زندگیت در دیشب خلاصه میشه
  • در ادب کردن همسن وسالات و نصیحت کردنشون بی نظیری: بچه واای دستای کثیفشو کرد توی دهنش.

واااای چرا بچه پله های سرسره رو برعکس میری.

اما دریغ از عمل نصیحت کننده.دقیقا شدی مصداق این گفته: هرچه برای خود میپسندی برای دیگران مپسندوهرچه برای تو خوبست برای دیگران بد

  • و اما هنوز خوابت واشتهات با اوان کودکیت هیچ تفاوتی نکرده. همانی بودی که بودی.

یک منوی غذایی کاملا ساده وکم هزینه: عدس پلو بی گوشت.

نون وپنیر فراووووووووووون

تخم مرغ بی حدومرز.جدیدا هم تا گرسنگی بهت فشار میاره میری ازتخم بلدرچینایی که گرفتم 3تاشو میاری و یه جا میبلعی.

کباب کوبیده آقای براتی (کبابی مورد علاقه ات)

ماکارانی

میوه جات : فعلا فقط انگور

سبزیجات و گوشت مطلقا

دیشب ساعت2نصفه شب غذا طلب کردی وبا نون پنیر رسیدم به دادت. صبحانه هم که نو ن وپنیر بهت دادم.یهویی اعتراض کردی که مامان چقدبه من نون وپنیر میدی.

نحوه خوردنت فرقی نکرده چون من عوض نشدم. همچنان با قاشق به دنبالت. اونقدرسر سفره چپ وراست میشم که دیسک کمر گرفتم وآرتروز زانو

.

  • سه چرخه بنده خدات دیگه چیزی ازش نمونده. زوارش در رفته. بسکه پازدی و مسافتای طولانی رو گزکردی. اگه فردا مدال طلای دوچرخه سواری رو واسم نیاری .کلامون میره توهم

خلاصه که 3سال ونیمه شدی عزیزکم.

حال وهوای هردومون خوبه

امید دارم که تا20 سال آینده هم خوب باشه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان نیایش
5 شهریور 92 11:48
سلام عزیزم ممنون اومدی خدا رو شکر که خوب و خوشید ایشالا تا بیست سال آینده که نه تا همه ی عمرتون خوب وخوش باشید کنار هم گل پسر دیگه ما شاالله چه قدر شیرین شده و شیطون البته نیایش هم باید دنبالش بدوی میخواد یه لقمه غذا بخوره
سمیرا
5 شهریور 92 12:53
چقدر این دیشب گفتن و خدایی نکردش بامزست خیلی بامزه حرف میزنه، ای امیرعلی شیطون
مامان محمدحسین
5 شهریور 92 16:40
قربونت با این شیرین زبونی هات گل پسر....
گیلدا
6 شهریور 92 12:55
سلام عزیزم.خوبی؟پسر گلت چطوره؟خیلی جالب بود.امیدوارم هر سه تون همیشه شاد و سلامت باشید
مامانی کسرا
7 شهریور 92 19:13
خدا رو شککککککر که خوبید خوشحالم واستون
مامان گیسوجون
9 شهریور 92 21:27
ای بابا من امید داشتم به آینده این بچه ها سه سال و نیمگی ات مبارک عزیزم خصوصی
بهار مامان ملیکا
10 شهریور 92 9:58
اخي الهي خيلي قشنگ حرف میزنه برای غذا خوردن زیاد بهش اصرارنکن گشنه بشه خودش میخوره موفق باشی گلم
مامان
13 شهریور 92 13:22
باسلام.مدت کوتاهیه که شروع به نوشتن برای دختر و پسرم کردم.اتفاقی به وبلاگ شما برخوردم.موفقیت و شادکامیتان را آرزومندم.
علامه کوچولو
19 شهریور 92 15:12
سلام به نظرم برای غذا خوردن بهش سخت نگیری بهتره اینطوری بیشتر زده میشن . . ماشاءالله دلم غنج میره برای شیرین زبونی بچه ها
مامان محمدحسین
24 شهریور 92 22:00
سلام مامانی . کم پیدا شدی...؟؟؟؟
علامه کوچولو
25 شهریور 92 17:00
با نام رضا به سینه ها گل بزنید وز اشک به بارگاه او پل بزنید فرمود که هر زمان گرفتار شدید بر دامان ما دست توسل بزنید ********************* سلام عیدتون مبارک:التماس دعا