زنده باد زندگی
مادر که چشماشو باز می کنه ,همه خوابیدن,پرده رو کنار می زنه,تا گرمی خورشید خونشو گرمتر کنه.
کنار رختخواب پسر زانو میزنه: بازم که پتو رو از روت کنار زدی.بخواب عزیزم
همسر مهربونش تموم خستگی هفتگیشو ریخته توی کیفشو گذاشته زیر سرش: بخواب مهربونم,هنوز وقت واسه استراحت مونده.
آروم در اتاق رو میکشه .تا مبادا سحرخیزیش,خواب عزیزانشو به هم بزنه
زیر لب می گه: یه جمعه دیگه رسید.خدایا خوب تحویل شنبه ش بدی
زیر کتری رو روشن می کنه.
یه پیاز ب رمی داره و با چشمون اشک آلود اونو پوست می کنه و میریزه توی قابلمه تا جز وولزش بشه اولین موسیقی صبحگاهیش.
بعد لوبیا و سبزی خورشتی .
دیگه خیلی وقته که مادر هوس غذاهای دلچسبه شو نکرده. اونچیزی رو می پسنده که پدروپسر بپسندن.
مشکلی نیست. دل به دیگری بستن همینه.
سوت کتری بلند میشه. چند قاشق چای خشک میریزه توی قوری و می ذاره تا دم بکشه چای خوب ایرونی
لباسای جمع شده توی سبد, صداش میزنن. سبد رو برمی داره و یکی یکی می چینه لباسارو توی لباسشویی
همه جا سکوته. حتی بچه های شلوغ همسایه بالایی هنوز خوابن.
دستشو می زنه زیر چونه شو با یه دستم لباسارو می ندازه توی ماشین.
آه اگه هنوز این ماشین اختراع نشده بود,اگه هنوز پوشکی نیود,آّب لوله کشی,اصلا اجاق گازی نبود تا بتونه با یه فندک روشن بشه,وااااااااای هیزم,چاه آب,کهنه های نشسته بچه, واااااااای دستام,
به خودش که میاد میبینه ماشین لباسشویی رو بغل کرده و داره قربون صدقه میره.
دگمه شروع رو نمیزنه,میترسه خواب نازگلاش بهم بخوره.
شیشه آب رو برمی داره ومیره سراغ دلمشغولی های تازش. گل شمعدونی وبرگ بیدی عزیزش
چه حس خوبی می ده روزتو باعطر تن شمعدونی شروع کنی.
ساعت هنوز 9. یه چای گرم واسه خودش می ریزه.
هنوز روی مبل خیلی جا نگرفته,گردوخاکای معلوم نیست از کجا اومده اون سر اتاق بهش سلام می کنن.
ازجا پامیشه و با دستمال خیس جواب سلامشونو میده
اونقدر مادر این پا واون پا می کنه که دیگه وقت استراحت تموم میشه و صبح پسرک شروع میشه.
سلام عزیز مامان.صبح بخیر
چای توی فنجون مادر یخ زده.
پدر هم دیگه بیدار شده.
الان دیگه ساعت شده 11 ونیم صبح . خیال مادر راحت میشه که ناهار, رفت ساعت 4بعدازظهر خورده بشه. زیر خورشت قورمه سبزی که عطرش همه صبحو پر کرده رو کم می کنه و سفره صبحانه روآماده می کنه.
مادر به خودش می گه: همه دنیارو با این صبحانه دیر خورده و دست جمعی یه خونواده سه نفری عوض نمی کنم
سلام زندگی
زنده باد زندگی
پسر کوچولو به همراه مامان جونش که من باشم رفته ماشین سواری
پارکینگ خونه