کمبود من
افطارکه شد سفره رو جمع کردی وزدی زیر بغلت و بردی مچاله گذاشتی توی کشوی کابینت. الحق که پسر دست به کمکی دارم.
چسبیدی به بابایی که برین بیرون دوچرخه سواری. با همه خستگی که توی چشای بابایی موج میزد لباس پوشید و باهم رفتین بیرون.
ازفرصت استفاده کردم نه اینکه فکر کنی خواستم استراحت کنم نه ........ سریع ریختو پاشای خونه رو سروسامون دادم. بعد از حدود 4ماه همونطور سرپایی داشتم هم کار می کردم هم ویژه برنامه نوروز 91احسان علیخانی رو میدیدم. یه لحظه که حواسمو جمع کردم. دستمال بدست یهویی فکر کردم انگار لحظه سال تحویله.
چقدر زود 4ماه گذشت. اصلا باور کردنی نبود. توی این 4ماه گذشته ازسال جدید کلی اتفاقای خوب وبد پیش اومده بود. اما ذهنم مثل همیشه قفل می کنه فقط روی خاطرات بد.مریضی پسر گل, بازهم مریضی
اما نه چرا نیمه پر رو نگا نکنم. بزنم به تخته تغییرات و پیشرفتای چه زبونی حرکتی فکری همه جوره داشتی.
چقدر زود روزها می گذرن. به خودم میام . وسط هال همونجور ذول زدم به صفحه تلویزیون .
سه سالی میشه که روزه نگرفتم. امسال دیگه بخور بخورم تعطیل. دیگه بهونه ای واسه ترک کردن روزه ندارم.یعنی میتونم طاقت بیارم. اولین سالیه که با دهن روزه سحری وافطاری درست می کنم و ازهمه مهمتر با یه وروجک شیطون و بازیگوش که فقط یه گوش شنوا میخواد و یه پا واسه دویدن و بازی کردن
راستش پسرکم. توی این مدت بعد از تولدشما خیلی دیگه فرصت نکردم به خودم برسم. نه قرص اهنی نه ویتامینی هیچی. اما خداروشکر بدک نیستم. هنوز روپام.
دوهفته پیش طبق معمول ازپیش خود صبح به سرم زد ببرمت یه آزمایش کلی ازت بگیرم که مطمین بشم پسرم کمبودی نداره. یه خانوم دکتر عمومی پیدا کردمو ازش خواستم فقط واست یه آزمایش بنویسه. ازم پرسید چرا؟ خیلی حس توضیح نداشتم چون میدونستم بازهمون حرفای تکراری رو تحویلم میدن که بذار جلوش بخوره. ریخت وپاش کنه. تنوع غذایی بهش بده.
یه جمله گفتم پسرم کم غذاست. اما اینبار باکمال تعجب خانوم دکتر گفت پسرتون هیچ مشکلی نداره.واین اظطراب واسترس خودته که موقع غذاخوردن به بچه منتقل میکنی و باعث میشی اونم مظطرب بشه.کلی نصیحتم کردو ورق برگشت. و من خودم بیمار شناخته شدم.
حالا از دوهفته پیش واسم دارو نوشته تا استرسم کمتر بشه. خیلی تغیرات خاصی توی خودم نمیبینم. دست خودم نیست. نمیتونم خودمو بزنم به بی خیالی.
اما امشب فهمیدم. چقدر بیخود وبی جهت روزامو دارم با فکرای الکی می گذرونم.
لعیا زنگنه یه حرف خوب زد .توی همین ویژه برنامه نوروز که امشب دیدم اینکه واسه دخترش آرزو کرد یه انسان خوب بشه .نه خیلی انسان خاص و متمایز فقط خوب باشه.
منم از خدا واست تموم خوبیهای دنیارو ارزو می کنم