بدون عنوان
برگشتم با یه عالمه تاخیر
میدونم خیلی دیر کردم. کلی روزای باتو نوشتنو از دست دادم, اما اومدم.
اتاقی که کامپیوتر هست تا سقف پر جعبه واسبابه.
خیلی سرده.
دیگه تقریبا کارام تموم شدن . تا یکشنبه که اسباب کشی داریم.
البته فکر نکنم بتونیم تا یه هفته دیگه مستقر بشیم. هنوز آشپزخونه کار داره, کاغذ دیواریام موندن.
پسر گل گلم
دلم واسه روزانه های دوتاییمون تنگ شده بود.
به بهونه قشنگ عید مولا امدم تا این روز خوبو هم به تو گل پسری هم به دوست جونای خوبمون تبریک بگم.
عید مولایی و مولا شدن مبارکتون
همیشه دلتو ن خندون
گل پسری
هرروز که چشم باز میکنی دلت نانای میخواد. امروز واست سی دی حسنی رو گذاشتم.
کلی نانای کردی.
یه ماشین خوشگل دیشب بابایی واست خرید که از صبح باهش بازی می کنی.
کلی کارت بازی کردیم. شکلای مختلفو اسمشون تکرار کردی.
از همه مهمتر چندروزیه گوش شیطون کر , با هم صبحانه و ناهار میخوریم.
بابایی یه روش جدید اختراع کرده. بشقاب غذاتو که جلوت میذارم. بابایی می گه پسری نخوره ها. نخوره ها
مال منه.
شمام زودی یه قاشق میذاری دهنتو به بابایی نیگا میکنی تا دوباره افعال معکوس تکرار بشه.
هروقت میگم بابا چی میگه: شما می گی بابا نههههههههه نهههه
گل پسری یخ زدم . این اتاق خیلی سرده. رفتم تا بعد
مراقب همه لحظه هات باش عزیزم.