یادگاری‘ هدیه‘ دختری گل
این اسب پلاستیکی قرمز رنگ رو دوشب پیش من و بابایی به یاد روزای قشنگ کودکیمون واسه شما خریدیم.
اونوقتا این اسباب بازی واسه خودش عالمی داشت.
باورمون نمیشد هنوز این چیزا باشن.
بابایی یه عکسی داره از اونوقتایی که قدشما بود و سوار این اسباب بازی اما خرگوشش بود.
منم خیلی باهش خاطره دارم مامانی.
شمام کلی لذت می بری .
انگاری ارثیه.
صبح که بیدار میشی اول میری سراغش
خاله جون نسرین بعد از ١٠ روز پریشب از شمال اومدن.
این تفنگ حباب پاشم سوغاته پسرخاله جونه.
دیشب زمان جیجی خوردن گرفتیش توی بغلت . خودمو و خودتو خیس آب کردی
دستت درد نکنه خاله جون. پسرخاله و دختر خاله جون
اینم وروجک مامان.
رفتی سراغ کشوی مامانی و روسری واسه خودت انتخاب کردی دخمل خوب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی