آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه سن داره

مامان از کودکی هام بگو

ماجراهای شب عید و شهرمون

1390/4/27 9:25
نویسنده : مامان نسترن
929 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه شب , یعنی میشه شب عید نیمه شعبان

 سه تایی منو شما و بابایی رفتیم پارک ملت قدم زدنو هواخوری.

بابایی سه چرخه شما عزیز دل رو گذاشت عقب ماشین تا بتونی یه دل سیر چرخ سواری کنی. البته من دلم می خواست ماشینتو برداریم اما به قول بابایی ترسیدیم که یه موقع سوار نشی و مجبور شیم تا خونه ماشینتو بذاریم روی کولمونو برگردیم.

همین طورم شد . حدس بابایی درست بود.

آخه گلم هر بار که میایم بیرون به بابایی می گم ای وای حیف شد ماشینشو نیاوردیم.

باباییم میگه: من می دونم( مدل گالیور) من می دونم پسری اهل سوار شدن نیست.

خلاصه که سه چرخ رو گذاشتن از ماشین پایین همانا و نیومدن تو واسه سوارشدن همانا.

تا خود پارک که چند کوچه از پارکینگ فاصله داشت من دوچرخه رو اوردم . توام بغل بابایی

نمی دونم اون شب از جمعیت وشلوغی خیابونا ترسیده بودی , حکایت چی بود که پاتو حتی نمی خواستی بذاری زمین.

niniweblog.com

اولش که گیر داده بودی که بیای بغل من. بابایی داشت شاخ در میاورد.

niniweblog.com

به زور بابایی بغلت کرد.

وای چه خبر بود خیابونا.

انگار کل مشهد جمع شده بودن توی پارک.

آتیش بازی و نور افشانی بود که نپرس.

چقدر حال و روزم فرق کرد.

شادی آدما واقعا که واگیر داره. چقدر خوبه که شاد باشیم تا اطرافیانمون هم تاثیر بگیرن.

niniweblog.com

یه مسیله جالب این شبای عید آدمایی هستن که نمی دونم حالا واقعا واسه خاطر تبرکشه یا اینکه مفتی یه چیزی رو جایی میدن حمله می کنن.

راستش گلم رسمه شبای تولد ادما ی خوب بعضی افراد که نذری دارن یا یه حس خوی توی دلشونه شیرینی و شربت می دن و اینجوری یه حال و هوای قشنگ می دن به وجود شهرشون.

داشتیم قدم زنون توی پارک می رفتیم که دیدم یه گوشه شلوغ شده . آدمیه که از سرو کول هم بالا میرن.

niniweblog.com

نگا کردم دیدم بله قنادی معروف نور القایم با یه مینی کامیون جعبه شیرینی های بسته بندی شده رو دارن پخش می کنن. فکرشو بکن به هر نفر یه جعبه شیرینی نه یه دونه شیرینی.

خوشبحالشون واقعا خیلی خوبه که اینجوری دل آدما رو شاد می کنن.

خلاصه که کم مونده بود خود پخش کننده شیرینی روهم بزنن زیر بغلشونو به عنوان تبرک ببرن.

والا چی بگم از این مردم.

اما به نظر من پسرکم اگه خدا به من یکی امکانشو می داد همین هزینه شریبو شیرینی رو میدادم دم خونه یه مستمند والاه ثوابش بیشتر ازاین بود که یه عده آدم چشم و دل سیر بالا شهری بخورن و ندونن دلیلش چیه .

بگذریم عزیزم شاید منم دارم فقط حرف می زنم تاعمل خیلی راه دارم.

تو عزیز مامان به هرجایی رسیدی زیر دستای خودتو فراموش نکن

آره می گفتم

خلاصه که رسیدیم جای تاب وسرسره

niniweblog.com

اولش اصلا دلت نمی خواست بیای پایین ازبغل. اما بعد که بابایی گذاشتت روی سرسره یکمی اخمت بازشد

اما طول نکشید و دوباره ناراحت شدی.

از نقطه ضعفت استفاده کردمو یه نی نی طفلک که اومد سمت سه چرخت

niniweblog.com

تازه تو هوس سوار شدن کردی و سریع نی نی طفلکی رو پس زدی تا خودت سوار شی. اینم یه اخلاق جدیدته.

عزیزکم یه کمی راه رفتیمو برگشتیم خونه.

به قول بابایی پارک رفتن زمانی خوش می گذره که پسر گل بتونه خودش بره پی بازیشو منو باباییم از دور تماشاش کنیم.

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان فهیمه
27 تیر 90 9:11
سلام عزیزم: عید گذشتتون هم مباررررررررررررررککککک حسابی به پسری خوش گذشته ها...خوش به حالتون.. رفتین حرم التماس دعای مخصوص
مامان شازده کوچولو
27 تیر 90 11:24
سلام نسترن جان همیشه به گردش و شادی پسر من هم همینطوریه ، توی شلوغیهای این شکلی میچسبه بهمون، بزرگ میشن خوب میشن
124
27 تیر 90 11:38
با کلیک بر روی لینک زیر به راحتی در آمد و کسب کنید و در قرعه کشی شرکت کنید http://ads.inpersia.com/users/ref/28804
نازنین نرگس نفس مامان
28 تیر 90 0:26
سلام به ارین جون خاله چرا با سه چرخت بازی نکردی اخی دوست داشتی بغل مامان باشیخاله رفتی پارک حسابی بترکون باش
مامان ماهان عشق ماشین
28 تیر 90 12:48
سلام آرین جان همیشه به گردش و شادی
مامان پارسا جون
28 تیر 90 18:25
منم باهاتون موافقم پارک رفتنی که همش کوچولو بخواد توی بغل باشه و نق بزنه فایده نداره ولی کاریش نمیشه کرد بچه داریه دیگه