آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

چهارشنبه سوری

1389/12/25 12:26
نویسنده : مامان نسترن
1,056 بازدید
اشتراک گذاری

امروز آخرین چهارشنبه ساله.

دیشب همگی به اتفاق خاله جونا به غیر از آنا جونو پدر جون رفتیم یه دوری اطراف بزنیم ببینیم چه خبره.

پسرخاله سپهرم با کلی فشفشه و وسایل بی خطر این ایام ذوق همه رو بیشتر کرده بود.

اما چی بگم واست پسرم

دلم می سوزه واسه همین چند تا آیین قشنگی که از نیاکان ما مونده که خیلی راحت داره فراموش می شه.

دیگه مردم رسم قاشق زنی و از روی آتیش پریدنو فراموش کردن.

ازگوشه کنار شهرفقط صدای نخراشیده نمی دونم بمبه نارنچکه چیه به گوش میاد.

دیشب یهویی دلم گرفت .یاد اون سالهایی افتادم که خیلی کوچیک بودم و همگی خونه خاله جونم جمع می شدیم و یکی یکی از روی آتیش می پریدیم. کلیم خوشحال بودیم.

اصلا کسی واسه کسی دیگه مزاحمت نداشت.

دیشب که من اصلا از ماشین پیاده نشدم. از ترس ودلهره که نکنه واسه تو اتفاقی بیفته سردرد شدم.

وقتی برگشتیم توی راه نزدیک خونه آنا جون یه فضای بازی بود. دیدم چند نفری آتیش گذاشتنو دارن از روش می پرن.

نمی دونی چقدر خوشحال شدم.

گفتم نه هنوز جای امیدواری هست.

وبه این ترتیب عزیز مامان شب قشنگ چهارشنبه سوریمون با ترس ودلهره تموم شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

mary
25 اسفند 89 23:08
سلام نسترن جون چند وقت نبودین ؟ امیر علی حالش خوب شده خدارو شکر الهی همیشه سالم وسلامت باشه وهیچ وقت خدایی نکرده مریض نشه تا شما هم اینقدر جوش نزنید به من هم یک سری بزنید تواین چند وقت که نبودین من چندتا مطلب گذاشتم
فرانک
26 اسفند 89 3:08
سلام وبلاگتون خیلی قشنگه و سال خوبی در کنار کوچولو که اسمش رو نمی دونم داشته باشید به وبلاگ دخمل من سر بزنید