آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

عجب آخر سال شلوغی

1389/12/27 17:44
نویسنده : مامان نسترن
1,034 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

خوبی گل مامان؟

نمی دونم از کجا واست تعریف کنم.

اصلا نمی دونم چی شده .انگاری طلسم شدیم.

آخر سالی همین یکی دوهفته مونده به شروع  سال جدید یکسره داره اتفاقات عجیب واسمون میافته.

بعد از او ن مریضی باور نکردنی تو و جشن تولدی که خیلی با آرزوهای من راه نیومد . حالا ازچهارشنبه پیش یه اتفاق عجیب واسمون پیش اومد.

یادته گفتم چهارشنبه بعد ازیه هفته که خونه آنا جون واسه خاطر مریضی تو اتراق کرده بودیم برگشتیم خونه خودمون.

عصر چهارشنبه حدود ساعت 6 بعد ازظهر کنار هم دراز کشیده بودیم . تو داشتی شیر می خوردی و کم کم چشمات داشتن بسته می شدن . باخودم فکر می کردم خدارو شکر همه چی به خیر گذشت. پسرکم سلامتی شو به دست آورد.

خونه هم مرتب وتمیزه. دیگه بهار خانوم هر جا هست می تونه تشریفشو بیاره خونمون.

تو خوابت بردو گذاشتمت سرجات.

هنوز از اتاقت خارج نشده بودم که زنگ در رو زدن.

چند تا خانوم وحشت زده گفتن: خانوم بیاین پایین طبقه سوم آتیش گرفته.

وای خدای من

چی می شنوم

سریع نفهمیدم چه طور لباس پوشیدمو تورو زدم لای پتو و سریع از پله ها همراه خانوم همسایه اودیم توی کوچه

وای کوچه شلوغ شده بود.

از پنجره طبقه سوم دود خارج می شد

آتیش نشانی هم تازه رسیده بود.

چقدر من بدشانسم

تنها طبقه ای که از حمله دود در امان نمونده بود خونه ما بود.انگاری تمام دودا از پنجره و شومینه و دریچه های کولر اومده بودن توی خونه.

نمی دونم همسایه پایین چی کار کرده بود. فقط اینو بگم یه پسر مجردی بودکه همه مارو عاصی کرده بود.

خلاصه عزیزم

دوباره روز از نو روزی از نو

زنگ زدم بابایی اومد خونه.

دیدیم نمیشه پا بذاریم توی خونه. باز ساک باز نشده تو رو جمع کردیمو رفتیم خونه آنا جون.

اشکم در اومده بود.

حالا امروز یه خانوم کارگری طفلکی زحمت کشید از صبح خونه رو بلکل شست. یعنی یه خونه تکونی دوباره.

اما هرچی که بود به خیر گذشت.

به قول آنا جون خداروشکر که خونه آتیش نگرفت

خلاصه الهی که این دوروز مونده به پایان سال جدید به خیر وخوشی بگذره.

سال جدید سال خوبی باشه. پر از اتفاقات خوب وشیرین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فرشته
27 اسفند 89 18:00
سلام نسترن جونم الهی بمیرم برات چقدر سخت ای خدا با یه بچه کوچولو دوباره اینهمه کار !!!!!!!!!!! نه فکرشم منو اذیت می کنه ............... خدا رو شکر که کسی طوریش نشده عزیزمو ببوسسسسس