زندگی درگذره
این جمله همیشه ورد زبونمه که ناشکری نکن, بد ازبدترام هست.
وقتی رضا داودنژاد با لبای لرزون گفت که سال قبل دراوج مریضی حس می کرد چقدر زندگیش سخته , حالا با فوت ناگهانی خواهر خانوم عزیزش فهمیده که ناشکری نباید بکنه.
تموم نقشهای زنده یاد عسل بدیعی رو به یاد دارم. با اون چهره مظلوم وپاک. هیچ وقت تصورش هم نمی کردم که یه روز با رفتنش بتونه تا این اندازه خطی از خوبی ونور ازخودش بذاره.
پسرکم
یادمه یه روز یه متنی رو از کتاب درآغوش نور خوندم که روحی که به درجه تکاملش برسه ,یعنی دیگه نیازی به موندن توی این دنیا رو نداره وظرفیت خدایی شدنش تموم شده, وحتی بعضی روح ها مامورن که با رفتن ناگهانیشون درسی رو به زمینیهای جامونده از بهشت بدن.
دلم می خواد خوب زندگی کنی.
عزیزکم یه جمله بهت بگم از سی دی میکی موسی که دوست ویار شفیق همیشگیته واونقدر تکرارش کردی که تازه به عمقش پاگذاشتم. اونجایی که پرفسور می گه: زندگی در گذره. زمان درگذره
وجاییکه دانل واسه گرفتن کوکو عصبی و عجولانه کار می کنه, میکی می گه : باید صبور باشی با چنگ زدن چیزی درست نمیشه.
خیلی جالبه نه!!!
این دیالوگها رو از سر اجبار صدباره شنیدم.اما همیشه گذری وصرف کارتون بدونشو همراهی کردنت گوش دادم.
درسته عزیزکم: صبور باش از زمانهای گذران زندگیت لذت ببر.
واما : شروع سه سالگیت شروع یه سرفصل جدیداز زندگیته.
یکسالگی ودوسالگی همه اش پراز اتفاقهای عجیب وغریب اما زیبا بود. از هر پله که گذشتیم به پله بالتر که رسیدیم تازه می فهمیدم که پایین تر که بودیم چقدر می تونستیم بیشتر لذت ببریم. خیلیم نباید سخت می گرفتم زمان درگذر بود وخودش همه چی رو حل می کرد. دندون درآوردی , راه افتادی, حرف زدی, سه چرخه رو تنهایی پازدی.
وحالا تنهایی وتنهایی می خوای بپوشی اونجوریکه دلت می خواد. گردش بری اونجایی که دوست داری, غذایی بخوری که دوسش داری وهوسشو کردی. وقتی چشاتو ببندی وبخوابی که تاآخرین لحظه روز وشبتو استفاده کرده باشی.
ومن رو به اینجایی برسونی که بگم ناشکری کردم چقدر خوب بود اون روزایی که دست همو می گرفتیم تاتی تاتی می کردیم. حالا باهم می ریم پارک و مدام دور تاب وسرسره می چرخم که مبادا گمت کنم. دیگه نیازی به من نداری. خیلی راحت بالا وپایین میری. اونقدر سریع می دوی که به گردت نمیرسم.
قربونت بشم همیشه سلامت باشی . ممنونم ازت که هرلحظه باهم بودنمون واسم بهترین درسهای
زندگیه