آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

روزانه ها وشبانه های باتو

1391/12/7 1:11
نویسنده : مامان نسترن
929 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر کوچولوی من

مامان مدتیه خیلی کم کارشده. کمتر فرصت می کنه به وبلاگت سربزنه.

تمام روزوشبم شدی. همه لحظه هامو گذاشتم واسه پرکردن خونه های کودکیت.

هر روز که می گذره وبزرگتر میشی, منم انگار دنیام عوض میشن.

وقتی خوشی منم خوشم, وقتی خدای نکرده ناخوشی منم دیوونه تر ازهمیشه.

دوروز پیش که رفتیم بیرون هواخوری و سه چرخه سواری. وقتی باسرعت پا میزدی و یهویی ازم جلو زدی و صدامو نشنیدی که داد می کشیدم وایسا .نرو  وتو از پله های پیاده رو با سه چرخه زمین خوردی. دنیاانگار روی سرم خراب شد. نشستم روی زمین. بغلت کردم و گریه کردم. نمی دونستم چیکار کنم. انگار قیامت شده بود واسه من.تو اما تنها توی بغل من آروم شدی.

بغلت کردم بوسیدمت, ببخش , بیشتر حواسمو جمع می کنم. لب ورم کرده و دهان پرخونت داغونم کرد.

واما امروز وقتی دور خونه می دویدیمو من می گفتم: گرگمو گله میبرم

تو باخوشحالی جیغ می کشیدی که چوپون دارم نمی ذارم

چقدر خنده های راست راسکیتو دوست دارم. از صدتا خونه مبله و ماشین مدل بالاهم واسم شیرین تره.

شبا که آرومتر از هرلحظه میشی و چشاتو میبندی, ازته قلبم واست آرزوی بهترین هارو می کنم.

میبینی پسرکم

تموم لحظه هام شدی. دیگه وقتی ندارم.

چندروز پیش دلم واسه تنهایی بی دوستیت سوخت. امتحانی بردمت مهد, اونقدر کوچیک بودی که میشد با یه دست بلندت کردو گذاشتت روی طاقچه.

گفتم : پسرکم له میشه بین دست وپای بچه ها. دلم نیومد . جات توی خونه خالی بود. گفتم بازم خودم میشم رفیق تنهایات تا که قدبکشی و بزرگتر بشی.اون وقت خودت یه فکری واسه خودت می کنی.

راستی الان روزهاوشبهاتو چطور قسمت میکنی. ببینم بازم وقت کم میاری؟

اینجا و این لحظه که 24 ساعت وقت کمیه واسه شیطونی و از دیوار راست بالارفتن.

دیوار راست گفتم ,یادم افتاد امروز صبح که طبق معمول مثل جوجه های 5تومانی افتاده بودی دنبالم و توی آشپزخونه وول می خوردی , درای کابینتو کرده بود تاب و اسباب بازی دست خودت. دستاتو از دیوار آشپزخونه گرفته بودی که بری بالا. شده بودی مرد عنکبوتی.

خیلی امرو نهیت می کنم. که البته دارم روی خودم کار می کنم که روشمو تحولی بدم. بذارم هرکاری دوست د اری بکنی فقط : خونه رو کثیف نکنی.

پسر گلم : مامان باید بره . خوابش گرفته.

مراقب لحظه هات باش که دیگه برنمی گردن

24بهمن. فرهنگسرای کودک ورسانه

 

این روهم بگم که یکی از دوستای گلم منو داوطلب شرکت توی مسابقه کرده بود باعنوان : دلیل نوشتن وبلاگ

با اینکه میدونم خیلی دیر شده و تاخیری بلند بالا داشتم:

تنها دلیل من پسرم , هستی من

می نویسم شاید اون لحظه های که شونه های مامان  ر و کم داشت , نوشتهام آرومش کنن.

می نویسم چون می دونم اونقدر زمان کوتاه و فرصت ناچیزه که نمیشه همه چی رو خودش تجربه کنه , براش از دنیا و خوبیها وبدیهاش می گم , تا بتونه وقت رو غنیمت بدونه و خوب زندگی کنه.

 

از دوستای گلم : مامان گیسو جون.

مامان ماهان جون عشق ماشین هم واسه ادامه مسابقه دعوت می کنم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

بابای زهرا کوچولو
7 اسفند 91 2:01
********************* $$$$$$$______$$$$$$$ __$$______$$$__$$$_____$$ _$$_________$$_$$________$ _$___________$$$_________$ _$__________$$_$$________$ _$$_________$$$$$_______$$ __$$_________$$$_______$$ ____$$________$_______$$ _____$$$_____________$$ _______$$__________$$ __________________$$ _________________$$ ________________$$ _______________$$ _______________$$ _______________$$$__$$ ________________$$_$$$ ________________$$$$$$ _________________$$$$$$ ______________$$$$$$$$$$ سلام به دوست هميشگي
ناشناس
7 اسفند 91 7:55
سلام. باز هم مثل هميشه نوشته هاتو خوندم و باز هم مثل هميشه لذت بردم. در عين سادگي چقدر با احساس و قشنگ مي نويسي... يه دليل بزرگ واسه اين كه نوشته هات به دلم ميشينه وجود داره اون هم احساس عاشقانه است. مهم خود عشقه اين كه به كي و چي مهم نيست. مهم اينه كه اين عشق بي بهانه و پاك باشه مثل عشق مادر به فرزند... مهم اينه كه از اين ابراز عشق و علاقه به دنبال نتيجه و رسيدن نباشي مهم خود علاقه است. وقتي بچه رو بغل ميكني و ميبوسيش هيچ كسي حتي خود فرزندت بيشتر از خودت لذت نمي بره و اين فلسفه واقعي دوست داشتن بي بهانه است... نوشته هاتو دوست دارم چون هر بار منو ياد دوست داشتن هاي خودم ميندازه.... تمام والدين دنيا بچه هاشونو دوست دارن اما مهم اينه اين مادران و پدران چقدر خودشون عاشقن!! كسي كه خودش عاشقه بيشتر از هر كسي از عاشق بودنش و ابرازش لذت ميبره... باور دارم احساس مقدست به فرزندت فقط از وابستگي مادرانه نيست كه يه نوع عشقه واسه همينه كه با هر روز دوست داشتنش بيشتر رشد ميكني و بيشتر روحت بزرگ ميشه و در نتيجه باز هم بيشتر تشنه دوست داشتن ميشي... حالا اين بار اين دوست داشتن ديگه فقط متعلق به فرزندت نيست بلكه دوست داشتن همسر پدر مادر و تمام انسانهاي خوبي كه لايق اين حس خوب هستن ديگه شريك دوست داشتنهات ميشن.... خلاصه بگم به باور من دوست داشتن تنها دليل اين اومدن و رفتن ماست پس خوش بحال كساني كه اين حس مقدس رو بي بهانه درك كردن.... تكرار كن تكرار كن ابراز اين عشق مقدس رو به همسر و فرزند و پدر و مادر


ممنونم عزیز ناشناس نوشتهای من. ممنونم از این همه ابراز محبت ولطفت. خدا کمکم کنه لایق عشق مادری باشم.

پرهام
7 اسفند 91 10:16
الهه مامان یسنا
7 اسفند 91 10:25
مامان نسترن گل خیلی ازت ممنونم نازنین. خدا تو رو واسه پسرت و پسرت رو واسه تو توی دستای مهربون خودش محکم نگه داره.
نیلوفر
7 اسفند 91 13:40
ارین جون چیزی تا تولدت نمونده گل پسرم .پیشاپیش تولدت مبارک
سحر مامان آراد
7 اسفند 91 14:04
عزیزم بلا بدور ببوس پسملی خوشگلو
مامان نیایش
7 اسفند 91 16:58
این جمله ات چه قدر حس عجیبی به ادم میده : راستی الان روزهاوشبهاتو چطور قسمت میکنی. ببینم بازم وقت کم میاری؟ خودمو جای آرین گذاشتمو دلم برات خیلی تنگ شد اون روزی که داره اینا رو میخونه! یعنی این بچه ها یه روزی همه این دل نوشته ها رو میخونن؟...
مامان نیایش
7 اسفند 91 16:59
یادش به خیر جوجه های 5 تومانی !!!!الان یعنی چند شده؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!! اصلا هست هنوز از اون جوه های رنگی که عادتی شون میکردیم!!!!!!!!!!!!!!! عزیزم خیلی قشنگ نوشتی ایاشلا گل پسرا همیشه سالم باشه و لباش خندون نه خدای نکرده ورم کرده که دلم خیلی گرفت الهی سالم باشه
مامان نیایش
7 اسفند 91 17:00
هر کاری دوست داری بکن فقط خونه رو کثیف نکن خدا بگم چی کارت کنه نسترین جون کلی خندیدم
مامان نیایش
7 اسفند 91 17:02
الهی که شونه های مادرت همیشه پناه گاه خستگی هات باشه پسرم قدرمامان خوبتو بدون
یاسمین
9 اسفند 91 10:59
ایشاله همیشه روزها و شبانه های با هم بودنتون زیبا و لذت بخش باشه ممنون که دعوتمو قبول کردی
مامان یاشار
9 اسفند 91 21:05
الهی دورش بگردم که لبش زخمی شد. الهی دور دل تو بگردم نسترن جون. ایشالا همیشه شاد باشه و بازی کنه و از ته دل بخنده
مامان زینب(عشق مامان و بابا)
10 اسفند 91 10:02
سلام عزیزم خوبی؟ مامان های خوب و دلسوز همه وقتشونو هدیه میدن به همه هستی شون یعنی فرزند دلبندشون خدا قوت
مامانه سارینا l
15 اسفند 91 1:22
گل پسر ناز نازی تولدت مبارک عزیزم ایشالا که همیشه شاد باشی مامان نسترن