آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

به بهانه تولد امام رضای خوبم

1391/7/6 17:44
نویسنده : مامان نسترن
1,210 بازدید
اشتراک گذاری

 پسرکم

مامان متولد شهر مشهد. شهری که شاید خیلی از آدم خوبا بهش افتخار می کنن.

امام رضایی که از بچگی باهش دوست بودمو ارتباط خوبی داشتم و حتما میشناسی. اونوقتا با همه کوچیکیمو کوچیک بودن مشکلاتم ,همیشه یه پای ثابت حرم بودم. داستان مشکل گشایی امامم ادامه داشت تا خوردم به دربسته کنکور.

با دلگرمی همیشگی وجود امام خوبم این مرحله رو گذروندم ,یادمه روزی که قرار بود اسامی پذیرفته شدگان کنکور 76 رو بزنن توی روزنامه. بدون دلهره های لب بالب امروزیم با آرمشی باور نکردنی رفتم سمت حرم. کفشامو که تحویل کفشداری دادم,چشمم به روزنامه افتاد. باورم نمیشد امام خوبم اولین نفری بود که تبریک قبولی منو توی دانشگاه داد.

وارد دانشگاه که شدم ,درگیری هام بیشتر شد جوریکه کمتر یادی از امامم می کردم.

اما دوباره مشکلات و مشکلات پشت سرهم. با کمال بی شرمی دوباره یاد حرم وامامم افتادم.

قبولی ارشد روزانه مشهد,ورود به بازار کار, همه این مراحل رو پشت سر گذروندم .اما دیگه خبری از سپاس و شکر گزاری نبود. انگار وظیفه ای بود که امام باید درقبال من انجام می داد.

پسرکم

خجالت می کشم بگم اما کم کم امام رو فراموش کردم. حتی زمان سختی هم کمتر به یادش بودم.

با همه وجود روزی رسید که همسرمبابایی) رو خواستم. رسیدنی که درعین ناباوری برام ممکن شد. اینبار تلنگری شد که حضور امام رو مثل گذشته های نه خیلی دور به یاد بیارم.

اما کشتی زندگیم که به ساحل نشست وآسمون آرزوهام آبی شدن ,غرور بود نمی دونم چه حسی بود که گفت آرزوهام تمام شدن. به همشون رسیدم. خود خود خودم

گاهگاهی ردپای امام و خدای امامم رو روی کوچه های دلم میدیم. اما خیلی راحت ازکنارش رد میشدم.

 تا اینکه

چند روز پیش دلم خیلی گرفته بود. خیلی زیاد. از اون دسته دلگیریهایی که دوس داشتم یه حرم امنی پیدا کنمو خودمو توش گم کنم.

یهویی انگار تموم دلم پرکشید سمت حرم.

5 ماه 6ماه یکسال نمی دونم چند وقت بود که گنبد طلا رو ندیده بودم. اونقدر غرق شلوغی های دنیا شده بودم که اصلا آلزایمر گرفته بودم  که میشه با یاد خدا حتی برای یک لحظه آروم شد.

تنهای تنها رفتم حرم. اعتقاد داشتم روزی که بی دردسر میرسم حرم روزیکه امام خودش ازم دعوت کرده. چقدر راحت. رسیدم حرم.شلوغی و زایرای ترک واصفهانی و عرب و کرمانی و......نتونستن سد راهم بشن.

رفتم طبقه پایین . یه گوشه دنج پیدا کردم. چادرمو کشیدم روی صورتم و تا تونستم گریه کردم.

نمی دونم دلم از خودم پر بود از دنیا یا از امام. گفتم : خیلی دلم برات تنگ شده بود. تو منو فراموش کرده بودی یا من.

گفتم: امام خوبم. راهمو گم کردم. ناآرومم. کمکم کن. بگو چیکار کنم. مثل گذشته آروم بشم.کنارم باش.

پسرکم

زیارت نامه رو باز کردمو شروع کردم به خوندن. تا بحال اینقدر به معنی فارسی دقت نکرده بودم. اذن دخول رو تازه فهمیدم چه معنای عجیبی داره. با گریه  وآه وناله گفتم اجازه دارم بشینم روی فرش خونه ات.

صفحه بعد رو که ورق زدم. یه اسکناس 20 تومانی از لای کتابچه افتاد روی چادرم. 

نشونه. هدیه . تایید. نمی دونم اسمشو چی بذارم. اما هرچی بود خوبی بود وقبولی. اینو خودم می گم.

صفحه آخر روایات زیبای امام.تابحال انگار ندیده بودم. انگار همون لحظه امام واسه تنها خود من حرف زده بود. داغ داغ داده بود واسه چاپ.

عین حرفهایی رو که باید میشنیدم از زبون امام به شکل پند پدرانه شنیدم.

بی اختیار زیارت نامه رو بوسیدمو گفتم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم.

چقدر دلم برات تنگ شده بود.

با دلی آروم و ذهنی خالی از کج بینی , اشکهامو پاک کردمو از حرم بیرون اومدم.

 

تولدت مبارک امام خوبم

امام پاکیها

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

یک عاشقانه آرام
6 مهر 91 18:03
سلام مامانی....دلم براتون یه ذره شده بود به خدا ببخشین منو نمیام تند تند پیشتون خیلی گرفتارم ولی همیشه به یادتونم پسر گلمون چطوره؟ راستی برین خصوصی
مهدیار
6 مهر 91 20:09
سلام وبلاگ خیلی خوبی داری - ساده و بی آلایش - صمیمی و دوس داشتنی خوشحالم که با وبلاگت اشنا شدم از این ببعد حتما زود زود بهت سر میزنم تو هم سری بما بزن www.mahdiar.roomfa.com www.mahdiareman.niniweblog.com
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
6 مهر 91 22:23
زیارت قبول نسترن جان ما رو هم دعا کن خواهر 5 ساله که قسمت نشده بیام پابوس آقا التماس دعا.............
مامان آبتین
6 مهر 91 22:45
سلام عزیزم میلاد ستاره ی هشتم مبارک دعا میکنم در کنار خانواده سلامت و شاداب باشین همیشه! دعا کن آقا ما رو هم بطلبه چند ماهه دلم هوایی حرمش شده اما هربار یه دلیلی باعث شده سفرمون کنسل بشه برای سلامتی همه ی نی نی ها هم دعاکن
حسنا مامان ایلیا
7 مهر 91 0:38
سلام عزیزم زیارت قبول باشه خدایش دفعه دیگه رفتی حرم یا از اطرافش رد شدی یاد منم کن بگو خیلی دوست دارم بیام زیارت حدود 3 سال پیش اومدم زیارت یا امام رضا منو بطلب
مامان گیلاس
7 مهر 91 7:49
کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد بدون واسطه دم از احد نخواهد زد گدای کوی رضا شو که آن امام رئوف به سینه ی احدی دست رد نخواهد زد ... بهترین شادباش ها تقدیم به شما، بمناسبت میلاد امام علی بن موسی الرضا-ع
یک عاشقانه آرام
8 مهر 91 8:54
نه خانومی ایراد نگرفتن البته چون روز جمعه بود از این لحاظ شانس آوردیم اگه وسط هفته بود ممکن بود گیر بدن!
الهه مامان یسنا
8 مهر 91 10:15
زیارتت قبول عزیزم!!!!!!!!! همه ما وقتی که زندگیمون رو رواله یادمون میره که کسی رو داریم که هوامون رو داره. در مورد کار نیمه وقت هم که فکرت درگیرشه فکر کنم فکر بدی نباشه که چند ساعتی رو واسه خودت باشی. میدونی بچه ها بزرگ میشن و ما باید به فکر خودمون باشیم
مامان شهرغريب
8 مهر 91 10:43
سلام مامان نسترن عزيز قبول باشه اين زيارت خالصانه وپاك خوش به سعادتت كه چه بي آلايش طلبيده شدي وآقاجوابتوداد التماس دعا گل پسرنازتوببوس خوشحال ميشم بهمون سربزني
مامان ماهان عشـ❤ــق
8 مهر 91 12:56
خوش به سعادت خودت و دلت.التماس دعا.منم قبلا که زیارت اومده بودم خیلی به طلبیدن اعتقاد نداشتم.هیچ وقت هم از ته دل دعا نمیکردم که امام منو بطلبه .ولی اینبار یه حس دیگه داشتم و حالا از ته دل از خدا میخوام که به دل امام رصا بندازه و ما رو بطلبه.
مامان ماهان عشـ❤ــق
8 مهر 91 13:12
سوال خیلی سختی برسیدی دوست خوبم. کار کردن و مامان بودن درکنار هم خیلی سخته.خیلی به شرایط روحی خودت و نی نی بستگی داره.درسته که میگن بچه خودش رو با شرایط وفق میده(وهمینطور هم هست)ولی عذاب وجدان یک لحطه مادر رو راحت نمیذاره. کم و زیاد کنین ببینید الان چقدر برای آرین جون وقت میذارین؟اگه برین سر کار چی میشه؟منطورم از وقت گذاشتن اون کارایی هست که کس دیگه ای مث شما نمیتونه از بسش برمیاد.نه کارهای روزمره. یه مورد دیگه هم اینه که شما چقدر از اینکه سر کار نمیرین خودخوری میکنین؟آیا این قصیه خیلی روی شما تاثیر میذاره؟ حالا بین این دو مورد سبک و سنگین کنید:1-مادری همیشه در دسترس ولی افسرده از این فکر که چرا با وجود شرایط تحصیلی خوب و ...سر کار نمیره؟ 2-مادری نیمه وقت(شاداب بودن یا نبودن مادر نیمه وقت به خودتون بستگی داره)این مادر نیمه وقت خودش دوحالت داره:یا از خستگی حال نداره نیمه بودنش رو هم استفاده کنه ویا اینکه به خاطر عذاب وجدانی که داره خیلی زیاد وقت میذاره تا نبودش جبران بشه.(که در مورد دوم یه مادر شاغل حسابی از جسم و روحش مایه میذاره و زود فرسوده میشه) خلاصه اینکه حتما خستگی رو به دنبال داره.تا تحمل شما چقدر باشه؟ من کارتون رو نمیدونم چیه(حدس میزنم تدریس باشه)اما اگر کارتون طوری بود که میتونستین یه مدت امتحان کنید و بعد تصمیم بگیرین بهتر بود. آرزو میکنم خدا بهترین راه رو مقابلتون بذاره.آمین.
مامان گیلاس
8 مهر 91 15:35
سلام خصوصی
مامان ثمینا
8 مهر 91 16:27
سلامممممممممممممممم قالب جدید مبارک! خوش به حالتون که نزدیک امام رضا هستید... ما که خیلی مشتاق زیارتیم ولی قسمت نمیشه؟!
مامان پارمیس
8 مهر 91 20:02
نسترن جون اگه مجبور نیستی سرکار بری به نظر من تا سه و نیم سالگیش صبر کن. روانشناسا میگن تا سه و نیم سالگی اوج شکل گیریه شخصیت بچه هاست و بهتره فقط توسط یه نفر که اونم بهتره مادر باشه تربیت شن. ایشالا بعدا میتونی بری سر کار و پسر گلت هم اگه بره مهد میتونه از پس خودش بر بیاد. دوستون دارم و واستون بهترینو آرزومندم.
مامان لیلا
9 مهر 91 6:48
سلام نسترن جون . امیر علی جون خوبه؟ دلمون براتون تنگ شده. از اینکه پیش ما اومدید ممنون .چقدر خوب با امیر علی بازی میکنین و وقت میزارین انشاالله همیشه سالم و لبش خندون باشه . راستی تولد آقای پدر مبارک و زیارتتون قبول.
مامان یاشار
9 مهر 91 23:04
اول از همه قالب جدید مبارک. واقعاً خوش به حالتون که نزدیک امام رضا هستین. منم با اینکه دورم همه زندگیم رو از آقا دارم. اگه قسمت شد رفتین زیارت از طرف منم نایب الزیاره باشین لطفاً
سمانه مامان پارسا جون
10 مهر 91 13:15
سلام نسترن جون خوبی؟ ببخشید با تاخیر جواب سوالتو میدم به نظر من سر کار نری خیلی بهتره خانومی چون گل پسرت توی این سن بیشتر از هر کسی فقط به تو احتیاج داره و هر چی که بزرگتر بشه وابستگیشم کمتر میشه و اونموقع میتونی با گذاشتن پسرت به مهد یا کلاس خودت هم به به کارت ادامه بدی البته این نظر شخصی من موفق باشی عزیزم
بهار مامان ملیکا
10 مهر 91 17:32
خوش به سعادتت که با حال خوب زیارت کردی تو این حال و هوا ما رو هم فراموش نکن عزیزم تو وبم جواب سوالتو دادم
مامان ثمینا
11 مهر 91 13:47
سلام به نظرم بستگی به دوتایی تون داره. اگه فکر میکنی آرین میتونه زمان نبودنت رو تحمل کنه یا کسی هست که بتونه نبودنت رو جبران کنه اشکالی نداره. چون موقعیت کار خوب شاید همیشه نباشه. اما اگه وابستگیتون خیلی زیاده و زمان نبودنت اذیت میشه خوب نباید بری.
بابای زهرا کوچولو
14 مهر 91 18:40
سلام.خوش به حالتون.التماس دعا
مامانش
15 مهر 91 2:41
خوش به حالتون . اگه رفتین حرم التماس دعا . سلام من رو هم برسونین به آقا .
مامان آبتین
15 مهر 91 14:53
سلام گل قشنگم روز جهانی کودک رو بهت تبریک میگم
مامان صدف
17 مهر 91 13:31
عزیزم. ببخشید خیلی دیر اومدم به وبلاگت. راجع به سوالی که کرده بودی. من خودم از وقتی که صدف 6 ماهش بود اومدم سر کار. اولش یه کمی سخت بود ولی کم کم عادت کردم. و الان حس میکنم دلم میخواد 5 شنبه و جمعه هم صدفو ببرم مهد کودک اگه کارمندی کارتو ول نکن. چون تو خونه نشستن آدمو دیوونه میکنه ولی اگه خونه داری و تصمیم داری بری سرکار زیاد در مورد این موضوع اظهار نظر نمیکنم. چون هم به توی خونه موندن عادت داری و ممکنه برات سخت نباشه هم اینکه پسرت ماشالله الان 2 و نیم سالشه و به شما وابسته است. در هر حال برات آرزوی موفقیت و برای گل پسرت آرزوی سلامی میکنم
سمانه مامان پارسا جون
17 مهر 91 18:25
روزت مبارک امیرعلی قشنگم
خاله نسرین
18 مهر 91 0:56
خواهر خوبم!زیارت قبول.واقعا دعوت شدی و جواب گرفتی امیدوارم آرامش کامل رو هم بدست بیاری.
مامان یاشار
18 مهر 91 19:29
نسترن جون خوبی؟ خیلی کم پیدایی نگران شدم. ایشالا که همه چی بر وفق مراد باشه عزیزم
سوینا
27 مهر 91 17:32
دوست گلم چه سعادتی دارهی که همشهری امام رضا هستی الان چند وقتیه من و دختری برای دیدنش لحظه شماری میکنیم دخترم هر روز صبح میگه امام رضا کاری کن بیایم دوباره پیشت وقتی میایم مشهد دخترم اصلا قبول نمیکنه از حرم بیرون بیایم میگه امام رضام میگه ببمونین