آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

تقدیم به کسی که قراره همراه پسرگلم باشه واسه همیشه

1391/5/23 22:24
نویسنده : مامان نسترن
946 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 2ونیم صبحه. حدودا یه ساعت پیش با کلی غلط زدنو  ورجه وورجه خوابیدی. طبق معمول از ترس خواب موندن سحر خودمو کشوندم پای کامپیوتر.

واقعا که این تکنولوژی چقدر آدما رو تنبل می کنه. تلویزیون جدیدا مدام داره از اثرات اینترنت و کامپویتر و موبایل روی روابط و روحیه افراد صحبت می کنه و ترس رو میندازه توی دلم که اگه پسری به مامانش بره و بخوادیکسر بشینه پای اینجور پیشرفتا چه کنم؟

میبینی اصلا ناف مامانو با بدبینی بریدن

عزیزکم آخر هفته افطاری داریم تعداد زیاد نیست حدودا شاید 20نفر بشیم اما خب یکمی استرس دارم. نکه مامان خیلی دست وپایی نیست و یه وروجک آقای نجارم کناردستشه که دلش می خواد عینهو جوجه دنبال مامان مرغه بیفته از این طرف به اون طرف . از این اتاق به اون اتاق.

واسه مثال امروز گل پسری نشستی کناردست مامان و شروع کردی به کوفته قلقلی درست کردن.

قربونت بشم اونقدر ماهرانه کف دستت گردش می کردی که نگو.( همسر عزیز پسر خوبم , ببین خانومی. پسرمو دارم کاری بار میارم ها. واسه اینکه فردا مامان شوشو رو نفرین نکنی که این چه پسری که دست به سیاه وسفید نمی زنه)

درضمن همسری گل پسر عزیزم: پسری درکنار یه سری کلمات ناشایستی که بنا به دلایلی نامعلوم ورد زبونش شده کلی ادب وهنر داره.

عزیزکم هروقت چیزی رو از مامان درخواست داره یه چاشنی لطفا به آخر جمله هاش اضافه می کنه.

مرسی که روشاخشه

غذاشو که میل می کنه می گه: نوش جان (اشتباها که بعد با تذکر بنده تبدیل میشه به الهی شکر, دست شما دردنکنه)

قربونش بشم خیلی کمکم می کنه: سفره پهن می کنه و جمع می کنه.

سس واسه همه مدل غذا ازیخچال  میاره

کولرو خودش باید روشن کنه

تلفن رو خودش باید جواب  بده

تلویزیون رو خودش روشن خاموش می کنه و کانال درخواستی فقط کانال پرشین تون بی هیچ ارفاقی واسه مامان و بابا

میره لگن رو از توی حموم میاره, وقتی لباسشویی بوق انتهایی رو زد, درشو باز می کنه ویکی یکی لباسارو درمیاره ومی ندازه توی لگن

با کمک هم لباسای شسته شده رو جمع می کنیمو یکی یکی لباسای خودشو منو بابایی رو جدا می کنیم

اگه یه وقت من و بابایی اشتباها از کلمه(تو)استفاده کنیم به ماهشدار می ده که: بابا تو نه بگو شما

اگه سروصدای کوچیکی کنم فوری می گه: مامان هیسسس بچه های همسایه خوابن

اینو می دونه که نباید با دهان پر از غذا حرف بزنه

وقتی عطسه یا سرفه می کنه حتما جلوی دهانشو می گیره

خلاصه که همسری گل پسرم, عزیزکم

کلی از شوشوی گرامیتون کار می کشم تا همیشه هواتو داشته باشه و نگی مامان شوشو چرا پسرشو ادب نکرده

دوستت دارم عزیزم.

این پست رو تقدیم می کنم به همسر گل پسرم که می دونم حتما یکی از خواننده های حتمی این وبلاگه. روی ماه هردوتونو می بوسم

به امید اون روزای شیرین

اینشالاه هفته آینده میام از افطاری دادن و هنرام واسه هردوتون می گم. فعلا برم سراغ گرم کردن سحری و اماده کردن چای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نسترن(یک عاشقانه آرام)
23 مرداد 91 8:51
ای جان الهی فدات شم که چه مادرشوهر گلی میشی........................... ایشالا که این عروس خوشبخت هم قدر شمارو بدونه
امیرعلی
23 مرداد 91 13:50
التماس دعا داریم
مامان گیسو جون
24 مرداد 91 0:10
ماشاا... به پسر نازمون آفرین الهی خوشبخت بشی گلم دوستم پیشاپیش خسته نباشی التماس دعا
مریم مامان درسا
24 مرداد 91 4:34
سلام نسترن جون الهی قربون این کارکردن هاش بشم من کلی ببوسش از طرف من ممنون که به یاد من و درسا هستید
بابای زهرا کوچولو
24 مرداد 91 13:24
مامان پارمیس
24 مرداد 91 16:35
آفرین به این مادر شوهر فهمیده. و صد آفرین به این گل پسر کاری.
مامان رها
26 مرداد 91 17:11
ای جونم چه مادر شوهر ماهی نسترن جون آفرین به شما با این تربیت عالی
صالح و علی
26 مرداد 91 18:05
سلام خوبی منم خوبم یه وبلاگ دارم توووووووووووووپ بیا تبادل لینک کنیم nojavany.loxblog.com
آبتین گل پسر مامان
26 مرداد 91 19:18
بابا خوش به حال عروست ! خدا بده شانس ....
محمد م همون دانشجو :)
27 مرداد 91 3:50
یعنی دوس دارم همه ی پست های این مامانه مهربونو بخونم خیلی عالی و فعال ، واقعا لذت بردم، فقط از بلاگ بک اپ تهیه کنید که وقتی پسر گلتون بزرگ شد دوباره اپلود کنید رو یه هاستی که ببینه مادرش چقد باهاش از زندگی لذت میبره، مشکل اکثر ما بچه های نسل امروز اینه که یادمون میره چقد مامانمون و بابامون زحمتمون رو کشیدن و با چه ذوق و شوقی بزرگمون کردن
خاله نسرین
1 شهریور 91 10:18
سلام خواهر خوش ذوقم!خوب که به وسطای متن ریسدم تازه منظورتو گرفتم که مخاطب اصلی این متن کیه؟! خیلی فکر جالبی کردی.انشاالله یه روزی می رسه که سه نفری کنار هم این نوشته ها رو می خونین.شما به عنوان مادر شوشو -امیر خان به عنوان همسر و ......به عنوان عروس خانم.