آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

پند پدرانه

1391/4/24 10:30
نویسنده : مامان نسترن
1,361 بازدید
اشتراک گذاری

مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود. پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند. پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده.» پسر دوم گفت: «نه... درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»

پسر سوم گفت: «نه... درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین... و با شکوه ترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام.» پسر چهارم گفت: «نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها... پر از زندگی و زایش!»

مرد لبخندی زد و گفت: «همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید. همه حاصل آنچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگی شان برمی آید فقط در انتها نمایان می شود.

وقتی همه فصل ها آمده و رفته باشند! اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید! مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود کند! زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین؛ در راه های سخت پایداری کن. لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان سهند
24 تیر 91 12:08
سلام عزیزم وبلاگم رو عوض کردم خوشحال میشم باز هم پیش ما بیاین، ببخشید دیر خبر دادم
مامان هوراد
25 تیر 91 13:48
زیبا بود ممنون
بهار مامان مليكا
26 تیر 91 9:22
خیلی جالب بود ممنون
سمانه مامان پارسا جون
26 تیر 91 17:31
خیلی آموزنده بود
مامان ماهان
1 مرداد 91 8:40
مامانی کسرا
2 مرداد 91 14:19
قشنگ بود