یه حرف جامونده
پسر خوبم
مامان اومد تا یه حرف جامونده دیگه بهت بزنه.
البته یکمی ام عذاب وجدان همیشه مزاحم که بازم ولم نکرد.
حس کردم خیلی توی پست قبلی ازم رنجیدی. راستش عسلم قربونت بشم, مامان اگه می خواد یه وقتی رو واسه خودش بذاره , ته تهش که نگا کنی بازم واسهخاطر خودته. چرا؟!
اخه اگه من سر زنده وشاداب باشم می تونم وقتی رو که باهم داریم با حوصله بیشتری بگذرونیم. روزی که از صبح تاشب درگیرتم و پلک روی هم نمی ذارم , خستگی توی تنم , انگار میشه یه پتک بزرگ که می خواد لهم کنه.
اونوقته که بیا واز دل بابایی بپرس که چه اژدهایی میشه این مامان نسترن.فقط فرقش اینه که آتیش از دهنم در نمیاد.
اما روزیکه حس می کنم جز غذا پختن و پوشک عوض کردنو شیر دادن تونستم وقتمو صرف یه راه دیگه مثل ..........ام ....... مثل همین امروز دوخط کتاب خوندم کلی انرژی گرفتم و کلی حرفای خوشگل نوشتم روی کاغذ وچسبوندم در یخچال . میشم یه مامان سرزنده و عاشق زندگی.
پسرکمو می برم توی اتاقشو یه عالم وقت براش میذارم. کتاب می خونیم. کارت بازی می کنیم. شعر می خونیم.
نگفتم پسرم
خیلی ماشالاه پیشرفت کردی توی حرف زدن.
خودم حیرون موندم.
امروز از اتاقت صدام میزدی : مامان مامان
دیدی دیر جوواب دادم گفتی : مامان جووو
الهی قربون جون گفتنت بشم که دیگه شرمندم کردی آب دستم بود گذاشتم زمین و اومدم سراغت.
شکلای مختلفو که ازت پرسیدم خیلیاشو بلد شدی.
شعر خرگوش من چه نازه, بارون میاد جر جر, بابا اومده, یه توپ دارم .........خوب حفظ شدی.
راستی عزیزکم چند روزیه که نقاشی که می کشی یکسر فقط دایره های تو درتو می کشی. یه مطلب پیدا کردم که نقاشی کودکان رو تفسیر می کرد. واست می ذارم.
قربونت بشم
دیدی بازم وقتم شد مال تو