آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

سرماخوردگی

1390/10/25 16:56
نویسنده : مامان نسترن
782 بازدید
اشتراک گذاری

برف و سرمای زمستون آخر, کار به دستمون داد.

 بعد از یه دوره که فکر می کردم سرحال و شادابتر ازهمیشه شدی افتادی توی رختخواب.

بدجوری سرما خوردی . اونم یهویی.

اصلا نفهمیدم این ویروس ....... از کجا و کی پیداش شد.

وسطای شب از صدای نالت بیدارشدم بهت که دست زدم دیدم داغی. توی خواب وبیداری پاشویت کردم و نزدیکای صبح بود که دوتایی خوابمون برد.

وقتی بیدارشدم بابایی رفته بود.

ساعتای ١٠ بود که آنا جون زنگ زدن . گفتم تو حال نداری و داغی.

خداخیرشون بده .آنا جونو پدر جون سریع خودشونو با شربت سرما خوردگی واستامینفون رسوندن.

از فرداش سرفه هات شروع شدن و همراه ابریزش بینی.

حسابی کلافت کرده بود. شبا از زور سرفه از خواب می پریدی.

چند روزی که گذشت خودمم حس کردم دارم سرما رو می خورم.خیلی بی حوصله شده بودم. طفلی بابایی یه روز که دید خیلی بدحالم زودتر مرخصی گرفت واومد تا شما رونگه داره تا بتونم من یکمی استراحت کنم

تو هنوز سرفه می کردی. بابایی گفت ببریمت دکتر اما من گفتم ببریمت دکتر, همین دارو هارو میده . دوره شو باید بگذرونی.

خلاصه که عزیزکم علاوه بر شربت سرما خوردگی , بهت شربت سینه هم چندروزی دادم.

تااینکه اتفاقی یه روز نشستم پای سی دی سلامت کودک که خاله جون داده بود. دیدم نوشته دکترا به غیر از شربت سرماخوردگی بقیه داروهارو برای بچه های زیر سه سال منع کردن.

تنها راه درمان , بخور و دور نگه داشتن بچه ها از منبع آلودگی هاست.

فورا دارو رو قطع کردم و فقط سرما خوردگیتو دادم.

یه ظرف شلغم که پدر جون گرفته بودن رو گذاشتم روی بخاری اتاقت.

شبام تاصبح دستگاه بخور روشن.

تا چند روز پیش هیچی لب نمی زدی جز شیر خودم.

داشتم دیونه میشدم .میترسیدم بدنت ضعیفتر بشه. یهویی به سرم زد بیام توی شیری که واست گرم میکنم یه زرده تخم مرغ و عسل قاطی کنم.

خداروشکر روزی دووعده شیشه رو نوش جونت کردی. صبحم اول وقت واست عصاره گوشت میذاشتمو با هر ترفندی که بود دوقاشق آب گوشت بهت می دادم.

خداروشکر امروز خیلی سرحالتر شدی. باهم صبحانه خوردیم و ناهارم چلو گوشت نوش جون کردی.

قربونت بشم.

سلامتی و شادابی فردای تو دست منه. باید بیشتر مراقبت باشم پرفسور کوچولوی خودم.

میگم پرفسور واسه اینکه پسرم امروز تونست تا ٥بشماره.

شعر یه توپ دارم قلقلی رو هم دست وپا شکسته باهم خوندیم.

به امید سلامتی همه بچه های ایران زمین

چندروز قبل از سرما خوردگی. واسه اولین بار باهمدیگه از خونه جدیدمون به قصد پارک رفتن زدیم بیرون. تارسیدیم به پارک لاله سر کوچه خاله جون

جمعه ای که گذشت . ظهر با بابایی رفتیم دور زدن . اونم بعد از دو هفته مریضی و توی خونه موندن

خال قزی جون خودم.  کارش شده اینکه بره سر کشوی روسری های مامانشو شلوغ کاری کنه .

روسری و می دی من سرت کنم . میگی : چادوور    چادورر

اگه دختر میشدی چی میشدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان نیایش
25 دی 90 17:37
این گل پسرت رو از طرف من حسابی ببوس ما شا الله چه قدر بامزه شده مخصوصا با اون روسری ایشالا همیشه خوب باشه و زودتر این سرما خوردگی هم بر طرف بشه زمستونه دیگه خوش باشید همیشه
مامان گیسو
26 دی 90 1:48
وای نسترن جونم چقدر دلم برات تنگ شده بود مخصوصاً برای این گلم الهی که دیگه هیچ وقت مریض نشی عزیز خاله می بوسمتون
خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
26 دی 90 8:05
خاله قربونت شه الهی با چه مظلومیتی نگاه میکنی .غصه نخور خاله همه چی درست میشه.ایشاالله زود خوب میشی و دوباره با مامان هی میری بیرون.
مامان ملی
26 دی 90 17:03
عزیزم زودتر خوب شو . غذاتم خوب بخور تا زودتر خوب خوب شی.
zahra
27 دی 90 10:07
جیگگگگگگگگگگگگگگرتو قربون امیرعلی جوووووووووووون با حجاب
ZAHRA
27 دی 90 10:09
مامان نسترن اگه شد یه عکس از اتاقش بینداز ما هم ببینیم یا از خونه جدیدتون ممنون شاید ما هم اقدام کنیم واسه نینی اگه می شه نظرتو برام اس کن دو دلم خیلی راهنمایی می شه واسم ازت ممنون می شم اگه واسم وقت بزاری و نظرتونو بگی مرسی
معصومه مامان سهند
28 دی 90 18:37
چقدر عکسهات قشنگه خاله جونمممممم
مامان ماهان
4 بهمن 90 12:22
وااااااااااای چقدر خوشگل شدی عزیزم چه حجابی هم داره 100000 ماشاالله
مامان امیر علی
10 بهمن 90 20:00
ای بابا ایشاله زودی خوب بشه پسرم