چند اتفاق خوب
پسر گلم چطوره؟
با شرمندگی فراوون که می دونم خیلی تاخیر داشتم باید بگم که این روزا خیلی درگیریم .
هم من هم بابایی.
بلاخره خونه رو فروختیم و بعد از کلی گشتن یه خونه تقریبا بزرگترو مناسبتر پیدا کردیم.
اگه خدا بخواد اول آذر میریم خونه جدیدمون.
خیلی سخته این خونه رو با تموم خاطراتش بذاریمو بریم. اولین سقف بالای سر منو بابایی. ورود شما به دنیای قشنگمون همش توی همین خونه خلاصه شده.
واست ازهمه جای خونه و اتاقت عکس وفیلم گرفتم تا بعدها اولین تجربه زندگیتو ببینی.
درضمن گل پسری توی این مدتی که نبودم , سه تا دکتر عوض کردم.بلاخره سومی منو نشوند سرجام. آزمایشاتو نشون دادم .
گفت این بچه هیچ مشکلی نداره . سالمه سالمه. تنها دلیل سلامت بچه که وزن اضافه کردن نیست. قد ودور سر خیلی مهمه.
دور سرتو که اندازه گرفت گفت همه چی نرماله. واسه نخوردنتم دلیلش زیادی شیر خوردن شماست. شما عادت کردی دایم بهم بچسبی. جدیدنم که میدیم اشتها نداری , شیر پاستوریزه بهت میدادم. که همه این عوامل سبب بیمیلی شما شد.
به گفته دکتر باید شیر خوردنتو قطع کنم. فقط شبها زمان خواب موردی نداره. اول غذا در روز دوبار تخم مرغ . سوپ با گوشت قرمز حتما شربت ویتامین گفت دیگه نیازی نداری , فقط آهن خیالم از همه جهت راحت شده.
به امید سلامتی همه نینی های گل میرم دنبال جمع کردن وسایلمون. دوستت دارم جوجو شیطونه