جاغرق مشهد
دیروز جمعه ظهر اصلاقصد بیرون رفتن نداشتیم , چون هوا گرم بود تصمیم داشتیم عصری بریم یه هوایی عوض کنیم.
ساعت2 بود که هنوز ناهارنخورده بودیم خاله جون زنگ زدن که رفتن جاغرق .جای خوبی واسهنشتن پیدا کردن ماهم با پدر جون و آنا جون بریم اونجا.
یهویی برنامه عوض شد. ناهارمون رو خوردیم و راه افتادیم.
پسر گلم جاغرق یکی از مکانهای تفریحی ویکی از ییلاقات اطراف مشهده.که با دربند تهران برابری می کنه.
هواعالی بود. جاییکه نشسته بودیم مربوط به شرکت مخابرات بود که واسه کارمنداشون در نظر گرفته بودن. مرکز رفاهی.
شما عزیز دل تا تونستی توپ بازی و آب بازی کردی. صدف جونو اذیت کردی.
جدیدا ببخشید گلم خیلی قلدر شدی. تا صدفی یه وسیله ای رو برمی داره . میپری سمتش و از دستش می گیری. خیالت که راحت شد اون وسیله روپرت می کنی یه گوشه. باز زیر زیرکی صدفی رو می پایی که مبادا چیزی برداره که تو نداری. طفلکی صدفی مظلومانه تسلیمت میشه.
مامانی می دونم این رفتارات از سر بچگیه . اما تورو خدا همین جا بذاریشونو با خودت به دنیای بزرگیا نیاری.
پسر من باید قوی باشه اما مظلوم کش نه. مهربون و شجاع
واما جای خاله جون نوشین خالی. با همسر محترم رفتن کنسرت رضا صادقی.
هر روشی متوسل شدیم نتونستیم شما دوتا رو وادار به خندیدن کنیم
وای وای. چه بدآموزی.
پسر خوب کاش غذا رو اینجور با ولع می خوردی.
زمین تنیس.
پسری مشغول زور گویی به دختری مظلوم
آب بازی و خیسوندن لباسا
اینم پسر خاله سپهر که خیلی دوسش داری. هر وقت می بینیش از دور اونقدر واسش ذوق می کنی