آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

اولین جمله

1390/4/13 14:04
نویسنده : مامان نسترن
1,256 بازدید
اشتراک گذاری

می دونی پسرم اولین جمله ای که گفتی چی بود؟

آب بده بده

این جمله رو اونقدر با لحن شیرینی گفتی که همونجا پریدم و یه بوس گنده از لپات کردم.

خیلی جالب بود آخه همون روز (یعنی هفته پیش) یه کتابی می خوندم به اسم همه کودکان تیز هوشند اگر...که نوشته بود دیگه درسن 16 ماهگی باید جمله های کوتاه رو به بچه ها امو.زش داد,و اولین جمله ای رو که باهم کار کردیم همین بود: آب بده من

وتو گل مامان خیلی سریع روز بعد خودت زمانیکه تشنه بودی گفتی.

پسر مامان این جمله تو منو خیلی خوشحال کرد و از خدا می خوام همیشه و هرجایی که هستی حرفات شیرین و دلچسب باشه واسه اطرافیانت.

امیدوارم هیچ وقت هیچ وقت دل کسی رو خداینکرده با یه حرف نسنجیده نشکنی.

مثل دیروز که آنا جون دوستای دوره قرآنیشون خونشون مهمون بودن. من و توام رفتیم . البته خیلی تمایل نداشتم اما به اصرار خاله جونو آنا جون رفتیم.

حرفای یه عده خانوم باجی که سنی ازشون گذشته و مثلا دنیا دیده ان کلی دلمو لرزوند. آخه تو عزیز مامان دایم در حال ورجه وورجه و خالی کردن نمکدونا و جیغ زدن سر صدفی بودیکه اسباب بازیشو ازش بگیری. خانوم باجیا انگار که تا حالا پسر بچه ندیدن , تورو با صدف مقایسه می کردن که آروم یه گوشه نشسته بود.

خیلی دلم می خواست بگم پسر بچه همینه. من خوشحالم که پسرم سالم و شاد و سرزنده است. شمام عوض اینکه منو با حرفاتون دلگرمی بدین , بدتر دلهره میندازین به وجودم.

چند هفته پیشم که سال پدر زن عمو جون بود همین اتفاق افتاد. یادته پسرم اسهال استفراغ شده بودی. خودم می دونستم که چیزی نیست. دکتر گفت یه ویروسه. مطمین بودم که هیچ ربطی به آلودگی واین حرفا نداره. اما خب منم یه مادرم و نگران. زمان ناهار خیلی حالم گرفته بود. تو هیچ اشتها نداشتی و بی حس وحال بودی. عمه جون که اصلا ازش توقع نداشتم کلی حالمو گرفت که حالا این قیافه گرفتن نداره , مگه ما بچه نداشتیم و ازاین جور حرفا. خیلی ناراحت شدم با خودم گفتم اینم عوض احوالپرسی عمه خانومه از برادرزادش.

اما بازم حرفی نزدم که نکنه یه وقت دلخوری پیش بیاد. آخه پسر گلم من توی یه خونواده کم جمعیت به دنیا اومدم که همه بچه های خونواده تقریبا همسن وسالیم. زمانیکه ازدواج کردیم تقریبا همه با هم بچه دارشدیم. اصلا بچه ای دوروبرم نبود که مثل عمه جون پر تجربه باشم و واسم بی حالی عزیزکم نگرانی نداشته باشه.

عزیز مامان اینا رو گفتم نه اینکه فکرای بد کنی راجع به عمه جون. نه عمه شما رو دوست داره. خیلی زیاد. این حرفا از اون حرفای عروس و خواهر شوهره که واسه شما شنیدنش زوده.

بدون عمه جونا همشون عاشق توان.

پسر گلم داشتم اینو می گفتم و هدفم این بود از این حرفا که بگم همیشه اول که می خوای حرفی بزنی, حرف رو توی دهنت بچرخون. این یهمثله قدیمیه. نکنه کسی رو برنجونی که دل شکسته شاید ترمیم بشه اما جای زخمش همیشه موندگاره.

دوستت دارم گلم

 

این عکس مربوطه به روز عید مبعث که قرار بود بریم خونه پدر جون. صبح بابابایی دوتایی رفتین حمام . بعدشم بابایی موهاتو آب شونه کردو روغن زد. شدی یه نینی فشن

 

قربونت بشم که خودت یاد گرفتی از پله بالا بری. اینجا بعد از ظهر تابستون بود که دوتایی می خواستیم  بریم راه رفتن. توام پله پل هوایی رو دیدی راهتو کج کردی . کل پله ها رو بالا رفتی. وسط راه که خسته میشدی مینشستی و استراحت می کردی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان ماهان
13 تیر 90 15:43
به به چه پسر فشن و خوردنیی شدی عزیزم عزیزم خواهر شوهرها همینن دیگه اگه چیزی نگن نمیشه که
محمد گیان
13 تیر 90 16:06
سلام خاله نسترن سلام آرین جون خوبین ناراحت نباش خاله همه جا اینجوری از این حرفها زیاد میزنن داش آرین موهات خیلی قشنگ شده
مامان پارسا جون
13 تیر 90 20:01
سلام عزیزم چقدر با مزه شده آرین جون با این موهاش خانومی همیشه یه گوشت در باشه و یکی دروازه بی خیاله همه باش فقط خودتو پسرتو شوهرتو بچسب یکی باید این حرفها رو به خودمم گوشزد کنه آخه منم خیلی رو پسرم حساسم
گیلدا
14 تیر 90 10:02
سلام. به به چه آقای فشن خوشکلی. انشااله همیشه شاد و سلامت باشه و مامانش رو با مریضیهاش ناراحت نکنه. نگران نباش نسترن جان دکترا می گن وقتی بچه ها رو تو گرما می بری بیرون باید وقتی خونه رسیدی دستهاش رو بشوری تا مریض نشه. میوه طبیعی هم بدنش رو قوی می کنه. می دونم مریضی نی نی خیلی سخته.
مامان فرشته
16 تیر 90 15:26
قربون اون آب بده بده ات بشم من گلمممممم فشن من عزیزممممممممم بوسسسسسسسسسس