یک یادداشت محرمانه
آقای خونه
سلام
می خواستم بگم با همه اینکه :
بازم جمعه دیگه گذشتو پرده کنده شده توسط پسری رو نصب نکردی
باهمه اینکه:
آشغالها جاموندن توی سطل آشغال
باهمه اینکه:
کفشای پسری رو باخودت بردی و توی ماشین جامونده و منو پسری رو محروم کردی از پیاده روی
باهمه اینکه:
صبح اومدی حوله حمومتو از توی کمد برداری و پسری رو بیدار کردی وتاساعت 8گوگولی مگولییه( به زبون بابا شاه) رو بیدار نگه داشتی
دوستت دارم
خیلی زیاد
چرا؟
چون باهمه این ها,
اولا همسری عزیزم , رختخوابهاشو همیشه مرتب می کنه و بعد تشریف میبره
دوما: رعایت حالمو می کنه و خودش ساکشو آماده می کنه
سوما: وقتی میرسه شرکت , اولین کاری که میکنه به من تلفن می زنه و احوال می پرسه
چهارما: که از همه مهمتره: یه خانوم همیشه خسته و بداخلاقشو تحمل می کنه و وقتی شب میاد خونه اصلا یادش نیست من چیکارا کردم
پس چطوری دوستت نداشته باشم
پسری مامان
صبحت بخیر عزیزم
باهمه شب بیدریها و نق نق کردنای روزانه و شلوغ کاریا که یه جورایی شیرین کاریه
دوستت دارم
تو بهونه منی
تو گل سرسبدی
این ترانه رو که خیلی دوست دارم تقدیم به پدر وپسر عزیز:
من فقط عاشق اینم
که عمری از خدا بگیرم
اونقدر زنده بمونم
که به جای شما بمیرم