مرواریدهای سپید
پسرکم انگاری خیلی عجله داری مثل آدم بزرگا غذا خوردنو یاد بگیری.
۴ماهت که تموم شد یه روز دیدم دو تا مروارید سفید ازلثه پایینی نیش زدن. مدتی بود آب دهنت لباساتو خیس می کرد. خدارو شکر نه تب داشتی نه اذیت شدی. فکر کردم تا در اومدن بقیه دندونات خیلی وقت هست. خوشحال بودم آخه از۶ ماهگی بهت غذا می دادم. توام عاشق سوپ و فرنی و کته بودی. اونقدر می خوردی که نمی فهمیدم کی سیر میشی افرین پسرکم
من ماهانه تورو می بردم مرکز بهداشت سر خیابون. نزدیک بود. بقلت می کردم توام آروم فقط اطرافتو نیگا می کردی.به خانومی که لباس سفید پوشیده بود ( یادته همیشه بهش لبخند می زدی)
گفتم من سیری این بچه رو نمی فهمم. خانوم گفت: برو خداتو شکر کن که نی نیت غذا خوره.من اونقت منظورشو نفهمیدم.
۸ ماهه که شدی ۴ تا دندون بالاییتم دراومدن. اما.......
یهویی لاغر شدی . هرکار می کردم غذاتو بخوری. لباتو بهم قفل می کردیو سرتو می چرخوندی. ای وایییییییییییی چیکار کنم.قند عسلم دیگه غذا نمی خوره. واین شد که اشتهات کم و کمتر شد.
دوباره شال وکلاه کردم رفتیم مرکز بهداشت. گفتم خانوم پسرمو همه می گن لاغر شده چیکار کنم؟ خانوم گفت بذارش روی ترازو وزنش کنم. ۸ماهت تموم شده بود. وزنت شده بود ۸کیلو ۱۰۰. گفتم خوبه گفت آره . بهم نمودارتو توضیح داد که وزنت نسبت به قبل اضافه شده. خوشحال شدم خدایاشکر
خلاصه گل مامان حالا که ده ماهت تمومه شدی عین آدم بزرگا سه وعده بیشتر غذا نمی خوری. صبح ظهر شب. شاید وسطاش یکمی آب میوه نوش جون کنی .
قربونت بشم