التماس دعا ازهمه مامانای گل
این وب متعلق به گل پسرمه. حیفم میاد با حرفای بی سروته سیاهش کنم.
اما فقط بگم پسرم این روزا حال دلم بدجوری خرابه. دلیلش؟ نمی دونم. واقعا نمی دونم.
کلمه های افسردگی ,کسالت خیلی وقت نیست که به دنیای ما آدما راه پیدا کرده. منم حس می کنم پاگیر همین جور کلمات شدم. حسابی عصبی بداخلاق شدم. بی حوصله بی حوصله. دیگه خیلی وقته که باهم بازی نکردیم.
ازخودم دلگیرم. بی جهت اشکام سرازیرن. خیلی دنبال یه بهونه خوب واسه رفتارای عجیبم می گردم. اما به جایی نمی رسم.
چند هفته پیش رفتم دکتر. خانوم دکتر اصلا اجازه حرف زدن بهم نداد. از حالتم خوب فهمید که دچار اضطراب شدیدم.دارو واسم نوشت دوتا قرص که از نت تحقیق کردم دیدم واسه درمون افسردگی و وسواسه.
گفت درمونت چند ماهی زمان لازم داره. اما من صبر این جور دارو درمانی ها رو ندارم.یه هفته ای داروهامو قطع کردم.
حالا حس می کنم شدم یه مادر بی حوصله و کسالت آور.
این پست رو دوست نداشتم واست بنویسم. نمی خوام واست خاطره بد ازخودم بذارم.
منو ببخش عزیزم. منو ببخش.
واسم دعا کن.
فردا دوباره میرم دنبال درمان روح وروان بهم ریختم.