تولدت مبارک عزیزم
ساعت 9 و20 دقیقه صبح روز 20 ام اسفند88 بود که ماموریتتو واسه بهتر شدن و به دنیا شروع کردی
درحالیکه اشک می ریختی به خدا گفتی که قول میدی دیگه سربه سر فرشته ها نذاری و پسر خوبی باشه, خدام تورو بغل کرد ونشوند روی زانوهاش و گفت تو پسر خوبی هستی اما باید زندگیتو روی زمین ادامه بدی تا روزیکه دوباره برگردی پیشم. تا اونوقت باید به من قول بدی خوبیاتو همینجوری حفظ کنی.
یادت باشه که من اینجا منتظرتم تا تورو دوباره درآغوش بگیرمو باهم توی بهشت قدم بزنیم.
خدا گفت: پسرکم واسه امانت بالهاتو بذار اینجا بمونه , تا منو واسه همیشه توی ذهنت داشته باشی.
خیلی از دوستات رفتن زمینو دیگه سراغیم از منو بالهاشون نگرفتن . اما تو اگه بهشت و فرشته ها رو دوست داری باید خوب از پس ماموریت زمینیت بربیای .
تو گریه کردی که من روی زمین تنهام میترسم.
دستاتو دور خدا حلقه زدی که من از زمین می ترسم .
خداگفت: عزیزم یه نفر از جنس من روی زمین منتظرته که همیشه مراقب تو خواهد موند. دستاش به گرمی ومهربونی دستای منه.
واون مادر مادر
پسر خوشگل مامان واینجوری بود که من افتخار مامان شدنو توی همچین روزی دوسال پیش پیدا کردم.
والان این دومین ساله که مامان واست سالگرد تولد میگیره به این امید که همیشه یادت بمونه که از کجا اومدی. گرمی آغوش خدارو فراموش نکنی. نکنه پات به زمین رسید , بازیگوشیهای بهشتی و دوستای بهشتیتو فراموش کنی.
دوستت دارم عزیزم.
تولدت مبارک
واما
امسال دوشب تولد گرفتیم.آخه آنا جون( مامان من) و مامان جون( مامان بابایی) هردو ناخوش احوالن و نمیتونن حرکت کنن.
شب اول یه کیک خریدیمو با غذاهایی که خودم باعشق به پسری پختم رفتیم خونه مامان جون
وشب دوم هم با دوکیک ( یه کیک پخت من و تزیین بابایی) رفتیم به استقبال تولد شما خونه پدر جون
لباس تولدت لباس سنتی شیرازی که آنا جون واست خریدن بود.
این ژست هم به سلیقه خاله جون نوشین بود
پسرخاله جون سپهر و دختر خاله جون صدفی
این ریسه هم سلیقه مامان هنرمند شماست
شب اول خونه مامان جون.شماو دختر عمه جون هستی
هنرای مامانو داری
سالاد اولویه و پیتزای مخصوص سرآشپز
سینی دست پخت مامان که الهام گرفته از مامی سایت عزیز بود
اینم کیک با تزیین بابایی
خونه آنا جون( مامان من) شب دوم
خاله جونا و مامان بزرگ جون من و آنا جون و پدر جون
پسر گلم دیگه با اون روزای قبل خیلی فرق کردی. واقعا آقا شدی. قشنگ منظورتو با حرفات بهم میرسونی. خیلی خیلی توی حرف زدن پیشرفت کردی. از همه مهمتر دیشب خیلی آقا بودی.
کلی نانای کردی. فقط زمان باز کردن کادوهات یکمی با صدفی جون شلوغ کاری کردین. خاله جون نوشین طفلکی واسه اینکه دعواتون نشه واسه هردوتاتو اسباب بازی گرفت اما همین دوجور بودن کادوها شما دوتا رو به جون هم انداخت و جیغتون دراومد.
اما بازم خداروشکر آقایی شما به خدا.
پدر جون ( بابای گل من) دستت درد نکنه واسه پیتزای خوشمزتون. حیف که عکسشو ندارم.
خاله جونا عمه جون مامان جون آنا جون مامان بزرگ گلم و
از همه مهمتر بابایی گل دستت درد نکنه که به فکر گل پسر من بودین. اینشالاه به قول (پنگول) توی شادیاتون جبران کنم
مبارکت باشه عزیزم