آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

بدون عنوان

1389/11/4 8:26
نویسنده : مامان نسترن
598 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرگل مامان

عذرخواهی مامانو حتما واسه یه تاخیر چندماهه می بخشی .

چندماه اول تولدت عزیزم یکمی واسم برگشتن به حالت عدی زندگی سخت بود. خب البته یه سختیه که همراش شیرینی خاصی بود. گذشته از درد جسمانی که داشتم, شب بیداریا و گریه های شبانه تو وقتی بهم نمی داد که بتونم به نوشتن فکر کنم . همه می گن تو نسبت به همسن وسالات آرومتری. تقریبا 2,3 ماهه اول بدخلق بودی و عادت داشتی تا ساعت حدودا 3 صبح بیدار باشی.

الان که نوشتنو شروع کردم تو 5 ماهه و  2 هفته ای شدی. عزیزکم کنارم روی تخت گذاشتمت داری با اسباب بازیات بازی می کنی , يه هفته ای می شه که دندونت نیش زده گلم, واسه اینکه خارش لثت کم بشه همه چی رو می کشه به لثت . الانم داری با آب دهانت قرقره می کنی.  قربونت بشم .

امروز آنا جون واست دندونی پختن , بابایی رفتن خونه آنا جون تا سهمیه مامان جون وعمه رویا رو بیارن. افطار هم نوبت ماست, بابایی طفلک رستوران گرفته, آخه می گه سخته با يه کوچولو ی شیطون آشپزی. امیر علی جون قدر بابایی رو بدونی , خیلی هواتو داره , هروقت از راه می رسه اول میاد سراغ تو ,بغلت می کنه و باهات بازی می کنه , توهم کلی لبخند می زنی بهش و ذوق می کنی

پسرکم نمی دونی چه شوری به زندگیم دادی, همه سختیاو خستگیام رو با یه لبخند تو فراموش می کنم.

ازخدا می خوام یه امانت دار خوب واسش باشم.

                                         سه شنبه 2شهریور 1389 ساعت 2بعدازظهر

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهره
2 بهمن 89 13:46
وب زیبایی دارید ممنون می شم به وب من هم سر بزنید