پیشاپیش مادر عزیزتر ازجانم این نوشته زیبا رو تقدیم دل مهربونت می کنم
می دونم هنوز چند روزی به بزرگ داشت تو مامان گلم مونده
اما این روزها و اسمهاشون مهم نیستن
مهم برای من تویی
مامان عزیزتر از جونم که با وجود اینکه من دیگه بزرگ شدم و خودم بچه ای در دامن دارم تو هنوز دلت واسه من میتپه
دستاتو می بوسم برای من دعا کن
صدای پای تو را به تمام دنیا نمی توان فروخت. سلام تو، عین خداحافظی از دردهای فرو ریخته بر دیوار دل است. آفتاب چشم های تو، زودتر از آفتاب پشت بام سر می زند، سرازیر می شود از پنجره ها به اتاق.
صدای آب، با صدای نفس های تو جاری است در خانه.
خروس خوان صبح را که بیدار می شوی، صدای پای تو، بلای جان تاریکی است. حضورت خاطره هر چه سختی را خط می زند؛ خاطره هر چه اندوه را نیز. تو قلب خانه ای. تو ریشه دوانده ای در شاهرگ باغچه و حیاط، در گلوی ناودان ها و گوشه گوشه قاب های روی دیوار. عشق، لانه اش را روی شانه تو بنا می کند. شانه های تو، یادمان مهر الهی است در زمین. چه صبورند شانه های تو! چه پرغرور ایستاده اند تا تندیس مهر، نشکند در برابر توفان های روزگار! ساحل دریای متلاطم روزهای زندگی تویی و ما ساحل نشین محبت های توایم.
نبض امید، با دست های تو می زند. قدر تو را نشناختن، ظلم است به خاطره های خود، به روزهای شیرینی که می توان ورق زد.
خنده هایت را دریغ مکن؛ انرژی می دهد به کالبدهای خسته.
تو قلب خانه ای مادر! چشم های اهالی، گرداگرد تو پرسه می زند. تو به قدم هایمان راه رفتن آموخته ای. تو به لب هایمان سخن گفتن آموخته ای.
ما در دامن تو بزرگ شده ایم.
دست های تو بوسیدن دارد.
پاهای تو بوسیدن دارد؛ چرا که بهشت زیر پای مادران است.
صدای پای تو را به تمام دنیا نمی توان فروخت. تو قلب خانه ای مادر!
بهار من صدای توست مادر
رضای حق رضای توست مادر
مرا بوسیدن پای تو کافی است
بهشت، زیر پای توست مادر