آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 9 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

هموطنی آشنا

1392/9/14 18:00
نویسنده : مامان نسترن
883 بازدید
اشتراک گذاری

 

 پسرم گوشه ای ازدلنوشته های  یه دوست , یه هموطن, کسی  که عشق الهی رو به وضوح می تونی در وجودش ببینی.

عشق الهی  مساویه عشق بی قید وشرط ,عشقی بی مانند .....

لطفا تا آخر بخون , بعد قضاوت کن

 

دنيا خيلي كوچيكه... همه چي هم موقتي... هم خوشي ها و هم ناخوشي ها... هم خنده ها و هم گريه ها... هم داشتن ها و هم نداشتن ها... هم مقام، ثروت، كودكي ، جووني و خلاصه همه عزيزان كه كنارت هستن هميشه موندني نيستن،

 پس حريص باش براي دوست داشتن تمام دوست داشتني هاي اين دنيا...

پدر و مادرت پدر بزرگ و مادر بزرگت و... همه ماها موقتي هستيم...

پس يادت باشه براي دوست داشتن خيلي فرصت نداريم پس عزيزم عجله كن براي عاشق شدن... فرصت خيلي كمه!

وقتي اونقدر بزرگ شدي كه بتوني اين مطالب رو بخوني فراموش نكن مادرت براي خوشحالي تو چه ها كه نكرد و پدرت براي رسيدن تو به آرزوهات چه تلاشها كه نكرد پس محكم و غليظ با تمام وجودت دوست داشتنت رو نثاراين چنين پدر و مادري كن كه وقت خيلي كمه!

اميدوارم 120 ساله بشين همتون اما واقعا 120 سال فرصت زيادي براي ابراز اين همه دوست داشتنه؟! آيا ابراز اين همه دوست داشتن با 120 سال شدنيه؟

پس عجله كن... تو اين مسير ياد بگير كه وقتي آدمي يكبار و فقط يك بار دوست داشتن بي بهانه رو تجربه ميكنه ديگه توي اون دل نفرت و كينه جايي نداره...

وقتي كسي فقط يك بار يه عشق صادقانه رو تجربه ميكنه ديگه نميتونه بي عشق زندگي كنه، شايد بتونه ازروي جبر زمونه بدون معشوقه اش ادامه بده اما بدون عشق هرگز!

 فراموش نكنيم در دنياي زميني زندگي ميكنيم كه همه چي موقتيه همه چي! شايد بزرگترين دليل اين آمدن و رفتن ما و ماندگار ترين اثر ما همين خاطرات و همين دوست داشتن هاي ما باشه...

دوست داشتني اما ماندگار ميشه كه بي بهانه باشه...

از كجا معلوم كه همين حرفا رو پدر و مادر خودمون هم با زبون ديگه و با كلام ديگه در گوشمون زمزمه نكردن!

 چقدر فرصت خوبيه كه همين امروز همين امشب پدر و مادرمون رو عاشقانه در آغوش بگيريم و با همه وجود دوست داشتنهامون رو تقديم كنيم...

 مگه دوست داشتن هم خجالت داره؟!!! عشقبازي با خداي عشق مگه خجالت داره؟

 هيچ ميدوني وقتي مادرت، وقتي پدرت رو عاشقانه در آغوش ميگيري خدا رو در آغوش گرفتي؟

 هيچ ميدوني زيباترين لحظه زندگي همين لحظات عاشقانه دوست داشتنه؟

يادمون نره كسي كه حالا ياد گرفته قدردان زحمات و عشق پدر و مادر باشه كم كم ياد ميگيره كه هموطنش، مرد فقير سركوچه، دوست دخترش وفردا همسرش رو هم با همين نگاه دوست داشته باشه....

 مشكل امروز مردم ما اينه كه دوست داشتن ها رو فراموش كرديم و واژه دوست داشتن رو با هوس وتفريح هاي زودگذر عوض كرديم.

 همونطور كه رنگ و لعاب موسيقي وشعرهاي ما هم عوض شده... مگه غير از اينه كه دوست داشتن مثل موسيقي مثل شعر غذاي روحه؟ پس چرا ديگه روح امروزي ها با شعرهاي ناب به آرامش نميرسه؟

چرا شعرهاي بي محتوا و خشن شده تفريح جووناي دهه نود؟ باور كنيم دواي هر درد بي درمان فقط دوست داشتن هاي بي بهانه است... چه كسي براي چنين دوست داشتني سزاوارتر از خداي عشق؟

 خدا درهمين نزديكي هاست...

خدا درشعرهاي نابه...

خدا درلذت كمك به همنوعه...

خدا غرق شدن در نوشتن هاي شبانه است

و خداي من همان خداي عشق است... خداي موسيقي... خداي نقاشي... خداي شعرناب... خداي هم آغوشي هاي عاشقانه... خداي بخشش بزرگوارانه...

خلاصه بگم دلم تنگ شده براي دوست داشتن هاي عاشقانه... دلم تنگ شده واسه بي تابي هاي شاعرانه... دلم تنگ شده واسه خودم... واسه خودم... واسه خودم.... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان مانی جون
14 آذر 92 20:48
چقد قشنگ ای گاش چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم تا این عاشقانه ها رو بشنویم و ببینیم امیدوارم آرین جون مثه مامان مهربونش عاشقی کنه
مرضیه
23 آذر 92 20:35
سلام نسترن عزیزم.من یه خواننده خاموش و همیشگی وبلاگتم. وبلاگ ندارم چون هنوز نی نی ندارم!اما همیشه واسه خوشبختی و سلامتی شما و آرین جون دعا میکنم.از نوشته هات خیلی خوشم میاد و یجورایی عاشقشونم.یه دوسالی میشه که میخونمشون و همیشه ازشون درسهای جدید گرفتم.تا الان نظری نمیذاشتم اما اینبار با خوندن این نوشتت اشکم حسابی دراومد!آخه منم همیشه به همین چیزها فکر میکنم و احساس میکنم تو این زمونه کسی دیگه به این چیزها اهمیت نمیده.خوشحالم که یه مادر خوب و مهربون مثل شما اینها رو به بچش یاد میده. در پناه حق باشی.