اولین مسافرت خونوادگی
سلام گل پسرم
مامانو ببخش که همیشه بی خبر چند روزی غیبت می کنه. اما قول میده بیاد و غیبتاشو موجه کنه.
یکمی بگی نگی کارای ما اتفاقی و دقیقه ٩٠ شده.
خیلی وقت بود که دوست داشتیم من وبابایی باهمدیگه یه سفر هرچند کوتاه بریم اما قسمت نمی شد.
تااینکه چند روز تعطیلی پیش اومدو دریا مارو طلبید .
خدا قسمت همه کنه
چهارشنبه شب کوله بارمونو بستیمو ٥شنبه صبح زود راهی شمال شدیم.
تمام دلنگرونی ما توی بودی که یه وقت اذیت نشی و مارو از سفرمون محروم نکنی که خدارو شکر همه چی بخیر وخوبی گذشت.
همه خونواده دقیقه به دقیقه تلفنی جویای حالت بودن که مبادا بهت سخت بگذره.
آخه این اولین سفر خارج استانی زندگی تو بود.
خداروشکر گل بودی تنها مشکلم پی پی کردن زود به زود توبود که انگاری واسه خاطر دندونات تعداد دفعاتش بیشتر شده بود.
خب بگذریم می خوام واست عکسای خوشگلتو بذارم تا لذت ببری.
فردا روزی ازت پرسیدن دریاهم رفتی با افتخار بگو یه سالم بود با مامان وبابام رفتم دریا. آب بازی
ساحل بابلسر
باهمه اینکه عاشق آب بازی هستی اما اولین بار که گذاشتیمت روی شنای ساحل و موج خورد به پاهات زدی زیر گریه و رفتی بغل بابایی
نمک آبرود.
ذوق زده از این همه شلوغی و زیبایی
نمک آّبرود
نمک آبرود.
خودم به شخصه عاشق این درخت و گلای قشنگش شدم
یه خواب راحت داخل ماشین.
کلاردشت
منظره زیبایی که خیلی نشد توی عکس قشنگیش ثبت بشه.
رفتیم واسه آبگرم لاویج اما یه جورایی دلم نیومد برم توی آب. نکه استخری بود و جداجدا نبود. خیلی به دلم نشست.
شن بازی در ساحل بابلسر
روز آخر کم کم عاشق دریا شدی
عباس آباد.
یه مکان تاریخی
یادگار از دوران شاه عباس صفوی.
اما حیف که با زباله تزیین شده بود
عباس آباد
در راه برگشت به خونه
پارک گرمخان
در راه رفت به بجنورد